میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

۹۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میهمان» ثبت شده است

امروز صبح برف میومد

کلی تو ترافیک گیر کردم

چراغ بنزین ماشینمم روشن بود و هر لحظه آماده بودم که بنزین تموم بشه و تو برف بمونم

وقتی رسیدم محل کار ، تو محوطه یه برف خیلی قشنگ نشسته بود و جا پاهای زیادی روش دیده می شد .

یاد برنامه ماه عسل چند سال پیش که تو ماه مبارک رمضان پخش می شد افتادم ، که آخر برنامه مجری از میهمانهاش میپرسید :

توی برف دوست دارید پاتون و جای پای کی بذارید ؟

همین سوال و از آقای تیجانی که یکی از این شبها ، میهمان برنامه بود پرسیده شد و ایشون هم در پاسخ گفت: رسول الله (ص) به ابوذر فرمودند : اگر دیدی تمام امت من به یک سمت رفتند و علی (ع) به سمت دیگه ، تو به دنبال علی برو .

ایشون گفتند :

من دوست دارم توی برف ، پام و جای پای علی(ع) بذارم .

****************************************************

پی نوشت :

- پر کرده ای وجود مرا از قدیم تو                                             ما رعیتیم و " شاه عبدالعظیم " تو

_ ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و تبریک عرض میکنم .

۵۵ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۵۰
وحید

امام صادق ( علیه السلام) :

چهار چیز هدر می رود

دوستی که نثار شخص بی وفا شود

نیکی کردن در حق آنکه سپاس آن را نمی گزارد   

آموختن دانش به آنکه بدان گوش نمی سپارد

و رازی که با شخص کم ظرفیت در میان گذاشته شود .

( بحارالانوار : 11/287/66 )


۲۸ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۰۰
وحید
این روزها با او زیاد حرف می زنم
از صادقانه های خودم
از لطف های این روزها
از حرفهایی که تحملش سخت شده
از خودم ؛ که گاهی دلم برای خودم می سوزد
از خستگی ها و بی حالی هایی که گاهی به دوستان هم منتقل می شود
از ...
امروز به او می گفتم :


قیمتی ندارم
مرا برای خودت بخر
ضرر نمی کنی ...

۴۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۸
وحید

دارم فکر میکنم

به آن پیر مرد فقیر و محاسن سفیدی که با دختر کوچکش هر چند روز یکبار ، سر ِ راهم می ایستد و یک جوری نگاهم می کند که دلم به حالشان بسوزد و کمکش کنم و بعد یک عالمه به جانم دعا می کند .

چقدر آشناست !

قبلا کجا دیده بودمش ؟

نکند همان رفیق قدیمی خودم باشد ؟

همان روح ِ دوست داشتنی و مهربانی که از او قول گرفته بودم

وقتی به این دنیا آمدیم ، مواظبم باشد و کمکم کند تا دلِ من رَقیق بماند

همان که قرار شد هر چند روز با دعاهایش دستم را بگیرد ...

چقدر پیر شده !!!

۳۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۰۰
وحید

برای بندگی دو چیز لازم است ، اگر انسان این دو چیز را داشته باشد بندگی می کند وگرنه در مشکل می افتد :

1 _  " انسان خاکسار باشد " ریشه همه ی غفلتها ، ریشه شرک ،خودیت و منیت ِ انسان است .

بنده آن است که خاکسار باشد ، باید خود را هیچ دانست ، شهدا از این دسته از افراد بودند ، باورشان این بود که هیچ چیزی نیستند .

در دستگاه پروردگار ، خاکساری بسیار ارزش دارد ، اگر حضرت موسی کلیم الله ، آن سگ را بعنوان پست ترین ِ امتش می آورد که از خودش هم کوچکتر است دیگر جایگاهی در دستگاه ِ خدا نداشت .

2_ " انسان نباید برای خودش مالکیت مستقل فرض کند ".

پا برای شماست ، چشم برای شماست و اگر فکر می کنید مالکیت مستقل دارید آنجاست که اراده مستقل می آورد ، عمل مستقل می آورد و آن وقت است که هر کاری انجام می دهید .

این دست ، این فکر ، این جوانی ، امانت خداوند است و اگر خوب بفهمیم بندگی ِ بهتر انجام می دهیم .

برای خوب بودن کافی نیست که بد نباشیم ، این پا را خدا داده تا رشد کنیم ، بیکار نباشیم این وظیفه ای است که بر عهده ماست .

با این جسم نباید کار حرام انجام بدهیم و از طرفی باید برای یاری دین خدا ،گام برداریم . اگر این کار را کردیم رشد میکنیم و در آخرت قابل عرضه است . 


پی نوشت :

صحبتهای استادمون در تاریخ 89/2/18 که نوشته بودم ، هر وقت میخونمش برای خودم تازگی داره .

 

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۰۰
وحید
یابن البدور المنیره

دارم میروم                                                                                                                 

برای دلت   

که از ما گرفته

نماز آیات بخوانم ...    

 

۱۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۴۵
وحید

پیر جماران می فرمود :   

        
۱۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۱۹
وحید

یکی از رفقام می گفت :

چند وقت ِ پیش ، پسر چهار سالش ، نیمه های شب بیدارش کرده و گفته بود :

"بچه ها وقتی تِشنَشون میشه ، باباها بهشون آب میدن"

رفیقم می گفت : از این جملش خندم گرفت و راهی نداشتم که بلند بشم و براش آب بیارم .

با خودم می گفتم : چه بچه زرنگی

عجب حرفی زد

مدتیه فکر میکنم که شب تولد بابا چی بهش بگم که بخنده و

راهی نداشته باشه جز اینکه منُ با دستان ِ خودش سیراب کنه ...

آخه خودشون فرمودند : أنا و علیٌّ أبوا هذه الاُمّة

"من و علی پدران این امتیم "


ولادت پیامبر خوبیها و امام جعفر صادق (علیه السلام) و تبریک عرض میکنم .

۳۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۳
وحید

 هجرت مقدمه جهاد است و مردان حق را سزاوار نیست که راهی جز این در پیش گیرند...

 شهر و خانه تمثیل سُکونند و دشواری ِهجرت، در دل کندن از خانۀ عادات و دیار ِتعلّقاتی است که با آنها اُنس داریم ، و  چگونه پای سلوک در طریق حق گذارد آن که توان هجرت ندارد ؟

  آوارگی شرط اُنس گرفتن با حق است...

                                                                                                                                    " شهید سید مرتضی آوینی "

 

 برای میهمانان قدیمی :

 نیاز دیدم هجرت کنم .

 برای هدفمندتر حرکت کردن ... برای جدا شدن از بعضی تعلقات ... برای تحول جدید ...

 هر چند این ایام برای آزمونی که برام خیلی مهمه ، سرم شلوغه و نمیتونم خیلی زیاد حضور داشته باشم .

 برای میهمانان جدید :

- وبلاگ میهمان  در بلاگفا وبلاگ قبلی منه که در پیوندها و بالای صفحه قرار داره ، بعضی از مطالبش خیلی دوست دارم و گاهی اوقات چندین بار میخونمش ، برای همین احتمالا ازشون تو این وب هم استفاده میکنم .

۴۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۲ ، ۱۴:۳۰
وحید