میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حرفهای دلم» ثبت شده است

بیا با هم قراری بگذاریم
من
بنشینم در همان بیشه دلنواز همیشگی
و بگویم از عاشقانه های مشترکمان
و تو
لبخند بزنی
و دلم
سرشار شود
از احساس ناب داشتن تو



مهمون نوشت میهمان
*****************
مبعث رسول مهربانی ها تبریک و تهنیت فراوان " ای احمدیان به نام احمد صلوات*** هر دم به هزار ساعت از دم صلوات*** از نور محمدی دلم مسرورست*** پیوسته بگو تو بر محمد صلوات"اللّهـُمَّ صَـلِّ عَلے مُحَـمَّد ﷺ وَ آلِـ مُحَـمَّد ﷺ وَ عَجِّـلْ فـَرَجَـهُم
* کلیک رنجه کنین یه تصویر زیبا برا عیدی
* تصمیم داشتم کلی گلایه کنم:
- از برنامه های صدا و سیما از اینکه وقتی یه برنامه ارزشمند و پرمفهوم_ از نظر من_ مثل کلاه قرمزی داره پخش میشه و کلی راهکار به کوچیک و بزرگ میده و مفاهیم ارزشی زندگی ایرانی رو برامون زنده میکنه یه عده ادم نقطه چین میان میگن این برنامه باید متوقف شه چون بدآموزی داره یعنی از اونهمه کارتون های غربی که خشونت رو تزریق میکنن به ذهن کودک و اینهمه تولید داخلی که ترانه و رقص یادشون میدن بدتره؟!
- از فراگیر شدن شبکه های اجتماعی و کمبود وقت خانواده ها برای همدیگه، که متاسفانه دشمن داره نرم وارد میشه تا قشر ارزشی ما رو از مولفه های ارزشمند و اصلی خانواده اسلامی ایرانی دور کنه و حواسمون نیست...
- از بی بصیرتی بعضی عوام و خواص که دانسته یا ندانسته دارن کارایی میکنن که دِین بزرگ خون شهید و ... میاد رو گردنشون و خیالشون نیست ( توی پرانتز بگم جرات نمیکنم از مدیر میهمان که بیشتر این موضوع رو توضیح بدم و الا دل خونی دارم...)
- از واجب های فراموش شده ای که گاهی اینقد راحت از کنارشون میگذریم و اصلا عین خیالمون نیست! بابا اینا واجبن ما فراموششون کردیم و سر همین فراموشی دارن همه چی رو ازمون میگیرنا...
- از پخش یه سری مطلب و جک و لطیفه که ادم وقتی میخونه بیشتر گریه اش میگیره. که دارن مستقیم اعتقاد ما رو نشونه میرن و تمام دین ما رو به سخره میگیرن و چقد نرم و ملایم رفتار میکنن که خیلی از مسایل رو عادی سازی کنن و ما فقط می خونیم و گاهی هم متاسفانه پست مجدد هم می کنیم...
- از شبهه هایی که مطرح می کنن و جواب میدن و سندیتی برای اثبات یا رد اون موضوع ندارن و هدفشون فقط ضربه زدن به اصل دین و انقلاب و ادمای ارزشی هست...
- از بعضی ادمای راحت طلب (یعنی خطابی محترمانه تر از این نداشتم بگم) اینایی که توی هر موضوع و مساله ای که اتفاق میفته میشینن و میگن صبر میکنیم ببینیم رهبری چی میگن! یعنی اقا اینهمه صحبت کردن و روشنگری داشتن و موضع خودشون رو صریح اعلام فرمودن تا امثال ما توی هر موضوعی بصیرت داشته باشیم و تصمیم درست رو به موقع بگیریم نه اینکه...
* خب چون عیده قرار نیست انتقاد کنم هیچی نمیگم دیگه
* راستی تا یادم نشده بگم مخاطب این پست بسیااااااااااااااار لطیف و عاشقانه خدایی هست که بودنش همه دارایی منه و مخاطب خاص برا نویسنده بسیار محترم میهمان نداره بنده خدا رو سوال پیچ نکنین
* ماه سپید همیشه جاری خدا هم داره تموم میشه و من هنوز اندر خم یه کوچه ام که ای داد بیداد تموم شد و نفهمیدم. اینم نمونه ای از بی لیاقتی که گاهی با وقت ندارم و کارای مهم تر دارم که خودشون مثل عبادت و ذکر و دعا هستن و ... گاهی فکر میکنم فقط دارم توجیه میکنم بی لیاقتی خودمو.
* توی تمام عاشقانه هاتون با خدا همه رو دعا کنین و قدر بدونین خدا بهتون فرصت میده باهاش حرف بزنین و صداش کنین و ... همین که بهمون اجازه میده نماز اول وقت بخونیم و بدونیم داریم چی میخونیم و چی بهش میگیم همین که توی این حس ناب، آرامش نگاه خدا رو دلمون نقش می بنده نعمت ارزشمندیه که دعا کنین همه لایقش باشیم.
* توی این ایام ارزشمند برای نسل شیعه خیلی دعا کنین. برای همه اون ادمایی که لذت بندگی خدا رو نچشیدن و دورشدن. دعا کنین برگردن...
* برای همه اونایی که توی جنگ و غارت و ناامنی دارن زندگی میکنن و دین و اعتقادشون رو حفظ میکنن دعا کنین و قدر آرامش خودمون رو بدونیم و شاکر خدا باشیم واسه داشتن رهبر عزیزمون و نیروهای گمنام انقلاب و همه اونایی که توی راه و هدف و منش اسلام و انقلاب خستگی ناپذیرن.
* توی ماه پیامبر مهربانی ها، رحمت للعالمین رو واسطه قرار بدین و دعا کنین اقامون بیان: اللهم عجل لولیک الفرج
** یعنی دیگه عمرا نویسنده میهمان اجازه بدن مهمون بیاد اینجا. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
۲۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۳۸
وحید

ریّان بن صلت –ظاهراً خادم امام رضا علیه السلام بوده- می گوید:

می خواستم از خراسان برگردم به عراق

رفتم که با امام رضا علیه السلام خداحافظی کنم.

توی راه با خودم گفتم یادم باشد بعد از خداحافظی، یکی از لباس های امام را از ایشان بگیرم که کفنم باشد.

باز با خودم گفتم یادم باشد از آقاچند درهم از مال شخصی خودش را بخواهم که تبرک باشد و با آن ها برای دخترهایم انگشتر بسازم

پیش امام رسیدم

از فکر جدایی با امام و شدت دلتنگی گریه کردم و اصلاً کارهای دیگر را یادم رفت.

بیرون آمدم.

امام صدایم زد: ریّان برگرد!

برگشتم

فرمود : دوست داری یک مقدار از درهم های خودم را بدهم تا برای دخترهایت انگشتر بسازی؟

دلت می خواهد یکی از پیراهن هایم را بدهم که هر وقت از دنیا رفتی ، با آن کفنت کنند؟....

************************************

ر.ک: منتهی الآمال/ج2/باب دهم/فصل سوم/گفتار پنجم

پی نوشت :

امروز با خودم می گفتم :

چقدر خوبه

که از حرفهای دلم با خبری...

" امـــام حاضـــــرم "

- مشغولیتهای کاری و غیره باعث شده که کمتر بتونم تو این محیط حضور پیدا کنم

- دعامون کنید

۴۴ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۱۵
وحید