میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام صادق (علیه السلام)» ثبت شده است

سید بن طاووس در کتاب طرائف از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل کرده است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:


من شما را بر حوض وارد خواهم کرد
و تو ای علی ساقی هستی که به دوستان خود ظرف آب می دهی
حسن بیگانه ها را از کنار حوض دور می کند
حسین در آنجا فرمان می دهد
علی بن الحسین آنها را تقسیم می کند
محمد بن علی پخش می کند
جعفر بن محمد پیشوا و راهنمای آنها است
موسی بن جعفر دوستان و دشمنان را شماره کرده و منافقین را نابود می کند
علی بن موسی مومنان را زینت بخشیده و آراسته می گرداند
محمد بن علی اهل بهشت را در جایگاه مخصوص خودشان منزل می دهد
علی بن محمد آنها را به ازدواج حورالعین در آورده خطبه عقد آنها را می خواند
حسن بن علی چراغ فروزان اهل بهشت است که از نورش بهره مند می شوند


و المهدی شفیعهم یوم القیامه حیث لایاذن الا لمن یشاء و یرضی
مهدی در روز قیامت – هنگامی که اجازه شفاعت کردن جز در مورد آنهائی که خداوند بخواهد و خشنود باشد داده نمی شود – دوستانش را شفاعت می کند.

(( این روایت و در ترجمه جلد اول کتاب القطره آیه الله مستنبط صفحه 103 و 104 خوندم))  

پی نوشت :

-ولادت رسول مهربانی ها و آقا امام صادق علیه السلام و تبریک عرض می کنم

- یا رسول الله مددی

۳۷ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۳
وحید


"وَاللَّهِ لَوْ کان لِی شِیعَةٌ بَعَدَدِ هذِهِ الْجَداء ما وَسَعَنِی الْقُعُودُ "


و روزگاری شده است
که لیاقت قربانی شدن برای شما را 
از ما گرفته اند
و به حیوانات داده اند
.............

فرموده بود : سُدَیر!
اگر به اندازه ی این گله ی گوسفند ، یار داشتم قیام می کردم
سدیر گوسفندها را شمرده بود ، هفده تا بودند ...


                                                                                                                     " بحار الانوار، ج 47، ص 372 - 373."

پی نوشت :

- قد أقبل إلیکم شهر الله... به شهر خدا نزدیک می شویم...

- ماه مبارک رمضان هم نزدیکه ، شیطون دوباره زنجیر میشه و نفس کشیدن راحتتر از هر زمانی میشه . باز داره یه دروازه ای باز میشه تا بتونم خودم و از این منجلاب گناه و آلودگی بیرون بکشم. 

- دوباره مناجاتهای شبانه ، مسجد ارک ، نوای دلنشین و باصفای حاج منصور ارضی . دعا کنید امسال توفیقم بشه .

- دیروز عصر با برادر علی (وبلاگ فانوس جزیره) و سیدخودمون رفته بودیم بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها و دلی تازه کردیم .

- دیروز صبح هم از خیابون جمهوری رد میشدم ، دوباره چشمم افتاد به اون مغازه سر نبش و یاد خاطره قدیمی و آرزوی کهنه دوباره زنده شد ، نرسیدن به بعضی آرزوها سخته اما بعضی آرزوها خیلی خیلی سختتره .

 

خوب است آدمها برای هر کدام از آرزوهایشان

نذر کنند ، چلّه بگیرند

نه فقط به خاطر این که به آرزوهایشان برسند

بخاطر اینکه ببینند ، آرزوهای چهل روز پیش

هنوز آرزویش هستند؟؟؟

هر چقدر فکر کردم دیدم آرزویم همان هست که بود !!!

- دعام کنید لطفا ؛ خیلی ...

۵۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۱۴:۲۲
وحید

ابوبصیر می گوید همسایه ای داشتم که مرید سلطان بود و برای خودش مال و منالی به هم زده بود.

مجلس عیش و نوش راه می انداخت و زن های آوازخوان را دور خودش جمع می کرد و شراب می خورد

از دست او در اذیت بودم

بارها به خودش شکایت کردم اما فایده ای نداشت

یک بار که خیلی پافشاری کردم به من گفت: فلانی! من آدم بیچاره ای هستم . به گناه مبتلا شده ام اما تو مثل من آلوده نیستی

حالِ مرا به رفیقت –امام صادق علیه السلام- بگو ؛ بلکه خدا مرا هم نجات داد

حرفش روی من اثر گذاشت.دلم برایش سوخت

یک بار که در مدینه خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم حال و روز همسایه ام را تعریف کردم

امام (علیه السلام) فرمود: وقتی برگشتی کوفه ، همسایه ات پیش تو می آید. از قول من به او بگو "جعفربن محمد" برایت پیغام داده که تو کارهایت را کنار بگذار من هم از طرف خدا بهشت را برایت ضمانت می کنم

به کوفه که برگشتم او باعده ای دیگر به دیدنم آمدند

او را پیش خودم نگه داشتم تا همه رفتند

گفتم فلانی! پیش امام صادق (علیه السلام) یاد تو کردم

آقا فرمود: وقتی به کوفه برگشتی همسایه ات پیش تو می آید از طرف من به او بگو که جعفر بن محمد می گوید تو کارهایت را کنار بگذار من هم از طرف خدا بهشت را برایت ضمانت می کنم

این جمله را که گفتم گریه کرد

گفت تو را به خدا این ها را امام صادق به تو گفت؟

قسم خوردم که این حرف ها را امام خودش فرموده

گفت تو کار خودت را کردی باقی اش با من و رفت

چند روزی گذشت تا این که همسایه ام یک نفر را فرستاد سراغ من 

وقتی به خانه اش رسیدم دیدم پشت در خانه نشسته و لباس ندارد

گفت: ابوبصیر ؛ به خدا دیگر هیچ چیز توی خانه برایم باقی نمانده . همه ی اموالم را به صاحبانش برگرداندم. حالا حال و روزم این است که می بینی

ابوبصیر می گوید پیش رفقا رفتم و برایش لباس تهیه کردم 

چند روز دیگر دوباره یک نفر را فرستاد و گفت مریضم

به عیادتش رفتم و یک سره برای مداوایش در رفت و آمد بودم تا این که به حالت احتضار درآمد

کنارش نشسته بودم. گاهی از هوش می رفت و دوباره به هوش می آمد.

آخرین بار که به هوش آمد گفت ابوبصیر! رفیقت به وعده اش وفا کرد

و جان داد ...

ابوبصیر می گوید بعد از موسم حج، خدمت امام صادق (علیه السلام ) رسیدم

اجازه خواستم که وارد شوم

هنوز هیچ حرفی نزده بودم

یک پایم بیرون در بود و یک پایم داخل اتاق که حضرت فرمود:

ابوبصیر! ما به وعده ی مان با رفیقت وفا کردیم ...

......................................

- اصول کافی/کتاب الحجة/باب مولد أبی عبدالله جعفربن محمد علیهماالسلام/حدیث پنجم

۳۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۳۰
وحید