میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت» ثبت شده است

دیروز تو مسیر محل کار خیلی یاد 175 شهید غواص بودم
با خودم گفتم یه سر برم معراج شهدا
اگر دعوت شده باشم میتونم ببینمشون
قبل ظهر با دو تا از رفقا راه افتادم و رفتیم معراج
یکی از مجموعه های دولتی مراسم گرفته بودند و سخنران مجلس شهدا ، حاج حسین یکتا بود
دلم برای نفس گرمش تنگ شده بود
چند دقیقه ای از صحبتهای حاج حسین نگذشته بود که رفقا بهم زنگ زدن و گفتن هماهنگ کردن بریم بالای سر شهدا
سریع از مراسم اومدم بیرون
تازه یه تعداد شهید آورده بودن و هنوز خاک سفر باهاشون بود
بدون کفن و تو کاور بودن
رفیقم که از بچه های رزمنده ست ، وقتی استخونهای پاک شهدا رو تو کاورها میدید
گریه می کرد و با خودش می گفت : چی بودند و چطوری برگشتند ...


 
پی نوشت :

دلم شهادت می خواهد
مردن را که همه بلدند ...
من دلم از همین تابوتها میخواهد
از همین ها که بوی عشق می دهد
دلم گرفته شهیدان ، شما مرا ببرید
مرا زغربت این خانه تا خدا ببرید
مرا که خسته ترینم کسی نمی خواهد
کرم نموده دلم را مگر شما ببرید ...

۵۲ نظر موافقین ۱۷ مخالفین ۱ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۳
وحید

خوشا روزی که گرم جنگ بودیم 

میان رنگها بی رنگ بودیم 

دل هرکس شهادت را طلب داشت 

حدیث عشق و مستی را به لب داشت 

خوشا تنهایی شبهای سنگر

که دل بود و تمنا بود و دلبر

پی نوشت :

هفته دفاع مقدس گرامی باد

۳۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۳ ، ۱۵:۲۴
وحید

بیستم اسفند ، روز راهیان نور و به همه ی اون کسایی که وقتی اسم مناطق میاد ،

دلشون پر میکشه و  منتظرند تا دوباره فصل جدید در بودنشون رقم بزنند تبریک عرض میکنم

 

- این روزها شدیدا با رفقا دنبال پیگیریهای کارهای اردوی راهیان نور  هستیم و واقعا با مشغله کاری و فکری ، فشار روحی و جسمی زیادی بهمون اومده .

- باید اعتراف کنم اگر در فعالیتهایی که داشتم ، ذره ای کارهام برای خدا بوده باشه اما راهیان نور و فقط برای دلِ خودم پیگیری کردم .

- امروز اولین روزیه که بعد از هشت  سال کار تو روزهای خوب خدمت از تیم ویژه جدا میشم و به جای دیگه ای رفتم و چقدر سخته این جدایی .

- دل کندن از محیط کار و رفقایی که هر روز به عشقشون و در کنارشون با دل و جون مشغول کار بودیم خیلی سخته . 

- جدا شدن از حاج ابراهیم که مثل یه برادر بزرگتر همیشه و همه جا با من بود و توکل در اوج سختی و ازش یاد گرفتم ، از ابوالفضل عزیز که زیبایی محبتش به خانواده همیشه برام یه قشنگی دیگه ای داشت ، جدا شدن از سید گلمون که اخلاق و خونسردیش بداخلاقی و شرمنده کرده ، از حامد که معرفت و رفاقت سرآمد خصوصیاتشه و میشه همیشه روش بعنوان یه رفیق حساب کرد ، از برادر علی خودمون که مثل داداشام دوسش دارم و واقعا هم مسیر و همراه خوبیه و از دانیال رفیق دوران دبیرستان که جدیتش در کارها ، زبان زد بود .

- هر چند اگر رفتم ، یه بخش زیادش بخاطر همین رفقا بود اما یه خورده سیاسی بگم که انشاء الله سه سال دیگه و خدای ناکرده هفت سال دیگه با یه قدرت فوق العاده برمیگردم .

- از خدا میخوام این فصل جدید در زندگیم و در مسیر خدمت به خلق و خشنودی خودش قرار بده ، چرا که خودش فرمود رضایتش در خدمت به خلقش هست و آخر کارم و با شهادت ختم بخیر کنه .

۳۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۳۰
وحید