میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غروب جمعه» ثبت شده است

قصه عشق ما را باید با غروب بود تا دانست ، و با هوای ابری پاییز و با مرغی که به ناچار پشت میله های بی احساس قفس نغمه سرایی می کند.
ماجرای غم انگیز ما را در محفل شمع و پروانه بایستی شنید و با لبخندهایی پیوند خورده با اشک، در آه سوزان شنهای داغ دیده ...
باز دلم هوای شلمچه کرده...

باز از فرسنگها راه، بوی عطر خاکریزهایش مستم می کند...
باور کنید دیگر خسته شده ام، باید بیایم نفسی بگیرم و با شهر بسازم...
همین که می آیم آرام آرام با زندگی روزمره دست اخوت بدهم، نمی دانم چه می شود که درست هنگام هنگامه، آنجا که می روم تا فتحی دیگر در بودنم را رقم بزنم، به سراغم می آیید و...

خدایا چاره ای ... درمانی ... راهی ...
خوب می دانم که یک بیابان و چند خاکریز و یک غروب نمی تواند اینچنین هستی ام را به بازی بگیرد که بیابان بسیار است و خاکریز مشتی خاک و غروب کالایی که همه جا یافت می شود ... آری!

آری! آنچه عنان وجودم را به دست گرفته، روح های مطهر بلندی است که از مشتی خاک، شلمچه ساخته اند...
فدای آن ستونی که نیمه های شب پیچ و خم خاکریزها را به آرامش حرکت ابرها طی می کرد...
فدای آن اشکی که در پرتو منورهای عشق با لبخند، عقد اخوت می خواند...

ای شهیدان! گمان می کردیم گذشت زمان، هوای سرزمین پاکتان را از ذهنمان خواهد زدود اما داغ فراق شما روز به روز بیشتر هوایی مان می کند

پی نوشت:

یه مدته با تمام مشغله های کاری که آخر سال بیشتر هم شده با رفقا پیگیر سفر عشق هستیم
همون سفری که دلم پر میکشه براش، وقتی به ماههای پایانی سال میرسیم حالم عجیب دگرگون میشه و اصلا پای موندن ندارم
این ایام به سختی تو محل کار بودم و مثل پرنده ای بودم که تو قفس زندانیش کردن داشتم فکر میکردم اگر یه سالی نتونم سال تحویل مناطق جنوب باشم چه حالی بهم دست میده
دعا کنید امسال هم دعوت بشم

۳۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۳۵
وحید

همه ی پنجره ها و جاده ها

همه ی کوه ها و غروب ها

همه ی بی خبری ها و چشم به راهی ها

همه ی بغض ها و دلتنگی های عالم یک طرف

غروب های جمعه یک طرف ...

پی نوشت :

غروب هم بی تو دلش گرفته 

مثل این روزهای من که غروب ِغروبه 

*********************************************************

- سالگرد شهید باباییه ، یادش بخیر و گرامی ... امروز مقدار از شوق پرواز و دیدم ، به حال شهدا باید همیشه غبطه خورد .

- دیروز هم توفیق بود برم بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها ، احساس میکردم باید حتما برم ، با خودم می گفتم تو هر شرایطی نباید ازشون دور بشی .

- مدتی بخاطر انجام کار بسیار مهمی در محل کار ، بسیار سرم شلوغ بود و از سویی هم حالی برای نوشتن نداشتم.

- تعدادی کامنت هست که باید تائید کنم و به وب عزیزان هم سر بزنم که ان شاء الله بزودی خدمت میرسم .

۵۲ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۰۰
وحید