میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

۹ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

سعید دربان متوکل ، مأمور شده بود که شبانه خانه اش را غارت کند

به خانه آقا که رسید نردبان گذاشت

روی بام خانه رفت

همه جا تاریک بود

توی تاریکی دنبال جای پا می گشت که از بام پایین بیاید

کسی به اسم صدایش زد

صدای مهربان آقا بود

سعید !

تاریک است

صبر کن برایت چراغ بیاورم ...

در منزل امام هادی فقط یک شمشیر و کیسه ای پول به مُهر مادر متوکل پیدا کرد ، وقتی متوکل از مادرش جویای کیسه پول شد ، مادرش گفت : وقتی مریض بودی و از بهبودیت نا امید شدم ، نذر کردم که اگر خوب شوی از مال خودم ده هزار دینار خدمت علی بن محمد بفرستم .

                                           " آقا جان ؛ جوانیم نذر شما ، قبول میکنی؟ "

"برگرفته از کافی ، ج 2 ، ص 424 ، حدیث 4"

پی نوشت :

- ولادت امام هادی و تبریک عرض میکنم .

- تصویر فوق کاری ارزشمند از مدیر وبلاگ نگارینه ست .

- ... ( چند بار نوشتم و پاک کردم )  ، التماس دعا

۲۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۲ ، ۰۷:۱۱
وحید
لِأبکیَنّ عَلَیکَ بُکاءَ الفاقِدین ...

برایت گریه میکنم

مثل آنهایی که

برای پیدا کردن کسی رفته اند

اما خودشان را گم کرده اند ...

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت :

ـ آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد           در میان خانه گم کردیم صاحب خانه را

- در این دنیای حیرت زده از خلق تو ، اگر به سوی تو آمده بودم  ، دست خالی باز نمیگشتم

ـ هذا یَومُ الجُمعة ...

۲۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۲ ، ۲۲:۰۰
وحید
کعبه داشت به کربلا می رفت

مراقب باش ؛ ببین دور کعبه می گردی یا جعبه

مادرش گفته بود : مثَل امام مثَل کعبه است

کعبه داشت به کربلا می رفت

حاجی ها داشتند دور جعبه میچرخیدند ...

پی نوشت :

- این ایام حرف های زیادی برای گفتن دارم ، اما گاهی لطفی که در نگفتن است در گفتن نیست ...

_ از همه بزرگواران التماس دعا دارم ...

 چشم دارم کز گنه پاکم کنند                 زائر لعل عطش بارم کنند

۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۲ ، ۰۷:۵۱
وحید
وَ لَمّا جــاءَ موُِِسی لِمیقاتِنا وَ کَلَمَهُ رَبُّهُ

یا موسی ...

این روزها

از دردهایِ دلِ من هم 

با خدا

سخن بگو ...

*************************************************

پی نوشت :

- کاش می شد بروم بالای کوه و با هزار اسم زیبایت صدایت کنم .

- کاش می شد از شما گلایه کنم ... و تو خودَت خوب میدانی چرا... اما نه ... میگذارم برای روز دیدار ...

- کاش می شد ...

- اما اعتراف میکنم ؛ جز تو کسی را ندارم

۳۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۲ ، ۰۸:۱۰
وحید
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ ، از میان برخیز

حجاب ...

بعضی اوقات فراتر از یک کلمه می شود

یکبار می شود فرهنگ زیبا و دلنشین

یکبار می شود دیوار

گاهی مورد خشنودی حضرت دوست

و گاهی

مانع وصل یار ...

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

ـ به مناسبت روز بزرگداشت حافظ

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۱:۰۳
وحید

بعضی وقتها سلام یعنی خداحافظ ...

چه زیبا شروع شد

اما افسوس

زود تمام شد ...

ناراحت نباش علی جان

گرفتن هدیه مهم بود

یک ثانیه با فاطمه بودن ، به تمام عالم می ارزد

فاطمه (سلام الله علیها) هدیه الهی بود ...

پی نوشت :

زیباترین تقارن تاریخ را نگر ... کوثر بدست ساقی کوثر رسیده است ... این تقارن زیبا نصیبتان

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۰۸:۱۹
وحید
دلم به وسعت آسمان بی انتهایت گرفته خدای مهربانم
می شود کمی فقط کمی قافله دلخوشی هایت را به سرزمین دلم روانه کنی

مهربانترینم!
گاهی این رودخانه جاری وجودم غرقم میکند و غریقی یافت نمیشود....
گاهی پای دلم می شکند در این تکاپوی پر هیاهوی به مقصد نارسیده ام...

عزیزترینم!
تو خوب میدانی که باران چشمانم چرا بند نمی آید
و خوب میدانی که در چه تلاطمی ثانیه می شمارم

بخشنده ترینم!
از لطف بی انتهایت کمی صبوری روزیم کن
تا شب های حکمتت را عارفانه در یابم  یا غایه الامال العارفین

پی نوشت :

ـ یا سریعَ الرضا ...

همین که از من ناراحتی یعنی دوستم داری ...

این و از لطف چند روز گذشته و دیروزت ، بیشتر فهمیدم !!!!!                                                                     

ـ این روزها ؛ ... بیشتر از قبل شده ... الحمدلله

********************************************************************

_ چند روزی با تیم ویژه عازم یکی از استانها بودیم ، ولی حیف که یکی از اعضاء به دلیل مشکلی نتونست بیاد اما یه پدیده ای با ما همراه بود که نگو و نپرس ...

_ هر چند علاقه ای برای رفتن به اون استان و الان نداشتم اما چه کنم که بالاجبار باید میرفتم و خیلی سخت گذشت ...

۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۲ ، ۰۸:۳۷
وحید
گاهی فکر میکنم        

آدم ها یک روز بر می گردند به نقاشی بچگی هایشان

به همان خانه کوچک با سقف شیروانی و دودکش

که همیشه از کودکی کنارش یک درخت می کشیدم

چند روز پیش ، ایمیلی برام اومد که عکس خانه ای در اون بود و پرسیده شده بود :

در عکس پایین تابلو روی دیوار چه چیزی کم دارد ؟

 

باز هم حال و هوای کودکی ، من و به سوی درختی سرسبز سوق داد

جوابش این بود :

در زندگی شخصی ، به بیشترین چیزی که اهمیت می دهید رشد معنوی خودتان است .

دلم گرفت ...

با خودم گفتم ...

ای کاش از کودکی به رشد معنویم فکر می کردم ...

ای کاش همیشه در کودکی بودم...

ای کاش ...

پی نوشت :

- این روزها امتحانات سختت شروع شده ... نمیدونم تا کی و کجا ادامه داره ... فقط میدونم دوری از تو بیچاره ام کرد... اگر به تو نزدیک بودم در حصن حصین تو بودم ... هر روز دارم از اون روزهای خوب بیشتر فاصله میگیرم ... خودت کمکم کن ... خودت دستم و بگیر ...

- خدایا من و به خودت برسون ...

- راستی دوباره این جسم ، با من یار نبود ...

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۰:۱۳
وحید
همیشه عطر عجیبی داشت

نام عطرشو وقتیکه میپرسیدم

می خندید و جواب سر بالا می داد !!

شهید که شد توی وصیت نامه اش نوشت :

به خدا قسم هیچگاه به خودم عطر نزدم

هر وقت خواستم معطر شوم فقط از ته دل میگفتم :

بـــــــــا حــــــــسیـــــــــــن ...

چند روز پیش پدر یکی از دوستان فوت کرده بود و برای خاکسپاریش با چند تا از رفقای دیگه رفتیم بهشت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ، مراسم خیلی زود تموم شد و ما هم از خداخواسته رفتیم سر خاک شهدا .

فضای قطعه شهدا و آب و هواش با قطعه اموات خیلی فرق داشت .

این و تو تغییر قطعات به راحتی میشد حس کرد .

اونجا به یکی از رفقا که از بچه های جبهه و جنگ بود گفتم : به اخویم وصیت کردم ، بعد از اینکه از دنیا رفتم من و تو غسالخونه نبرند و تو مسجدمون غسل بدند .

شما هم یه کاری کن من و تو قطعه های 26 و 27 یا 28 دفن کنند .

یکی دیگه از رفقا گفت : بریم قبر بخریم

بهش گفتم : بیا فاطمی زندگی کنیم

دنبال قبر خریدن نباش

پی نوشت :

- هفته دفاع مقدس گرامی باد .

- دیشب رفته بودم سازمان هنری و رسانه ای اوج ، مراسمی با عنوان سومین عصر خاطره با هنر مبارزه به منظور تقدیر از اولین فیلمهای تولید شده دفاع مقدس بعد از انقلاب برگزار شد .

- گوشه هایی از فیلمهای مرز ، فرار ، هفت گذرگاه و حماسه قهرمانان به کارگردانی آقای حیدری پخش شد و از ایشون تقدیر شد ، فضای تولید اینگونه فیلمها و نگاهشون به جنگ برام خیلی جالب بود .

- حضور سید نورالدین عافی (پسر ایران) و صحبتهاش با اون لهجه شیرین آذری مراسم و زیباتر کرده بود ، هر چند حضور بعضی از آقایون سینمایی .... بود .

۳۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۰۵:۴۰
وحید