در فکر آن گودالم که خون تو را مکید
هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم
در حَضیض هم می توان عزیز بود
از گودال بپرس ...
در فکر آن گودالم که خون تو را مکید
هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم
در حَضیض هم می توان عزیز بود
از گودال بپرس ...
جلوی دخترِ من پیرهنش را بکشند
در مسجد ما مجنون ِ عاشقی هست
که برای خودش قَر و قاطی روضه می خواند
چند سال پیش با خودش می خواند :
" حسین ؛ پیرهَنِت کو ..."
و همه ی بچه ها می خندیدند
چند وقت ِ پیش روضه ای از یکی از مداحان معروف گوش می دادم که می خواند :
" حسین ؛ پیرهَنِت کو ..."
با خودم گفتم : لا اقل به اندازه یک مجنون به من معرفت بده ...
**************************
- آقا منوچهر ؛ مجنون عاشقی ست در مسجد ما که تمامی محاسنش سفید شده و عاشق اهل بیته ، گاهی اوقات درسهایی ازش گرفتم که از خیلی از عقلا نگرفتم . چند شب پیش بعد از مراسم مسجد باهاش خیلی صحبت کردم ، یکم هم روضه برام خوند که ازش فیلم گرفتم .
ـ حالی برای نوشتن نیست ، این شبها و روزها دعام کنید .
و دعا کنید برای دلِ خواهری که این روزها چه می کشد ...
وقتی آدم
نام تو را شنید
مانند مادری که فرزندش را از دست داده گریست .
" نام تو با دلها چه می کند "
حسین جان ...
مراجعه شود به : بحار ج ۴۴ ص ۲۴۵ - نفس المهموم ص ۵۳
پی نوشت :
- ثَکَل در عرب گریه ایست که در بینش جیغ زده می شود .
- امام حسین (ع) در کل عمرش یکجا گریه ثَکَل کرد ، آن هم بالای سر علی اکبرش ...
وقتی دلت
هوای آغوش مادرت کرد
چه زیبا رخ عیان کردی ...
ولاتَحسَبَن الذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ الله امواتا ...
تعجب نکن ، اگر خواندی بند کفن باز شد و بچه هایش را در آغوش کشید
***********************
پی نوشت :
ـ شناسایی شهید مجید ابوطالبی یکی از شهدای گمنام کهف الشهداء (لینک خبر)
گاهی بلاهایی که بر سرم می آیند
دعاهای مستجاب شده خودم هستند ...
***************
پی نوشت :
- این روزها فارغ از مشغله ها و بی حالی های خودم ، فشار مضاعفی بر روی ما و رفقاست ، همون تیم ویژه ای که هشت سال با تمام وجود و عاشقانه حرکت و تلاش کرد .
ـ البته شکر خدا روحیه همه رفقا بالاست و نمیدونم چرا تو این زمینه دلم خیلی آرومه . بقول استادمون :
" این نیز بگذرد ... "
ـ امروز فکر می کردم اگر هنوز به آرزوهایم نرسیدم ، چون کوچک نخواستم و وقتی به مشکلات این روزها فکر می کردم ، دیدم : برای دعاهای مستجاب شده باید بها داد .
خوب است آدمها برای هر کدام از آرزوهایشان
نذر کنند ، چلّه بگیرند
نه فقط به خاطر این که به آرزوهایشان برسند
بخاطر اینکه ببینند ، آرزوهای چهل روز پیش
هنوز آرزویش هستند؟؟؟
هر چقدر فکر کردم دیدم آرزویم همان هست که بود !!!
پی نوشت :
- امروز ظهر چلّه ام تمام شد ...
... یاری نداد
که جعبه ای را بلند کنم
یا نتوانستم
اثاثیه ای را جابجا کنم
اما عاشق این بودم
که کمکتان کنم ...
******************************************
این روزها برادرم ، دست تنها در حال اسباب کشی و جابجایی وسائل به منزل جدید است و من نتوانستم کمکش کنم .