فاطمه (سلام الله علیها) ، منظومه ی غم
جمعه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۰، ۰۸:۱۴ ب.ظ
فراق
فاطمه ، تنها علی را داغدار نکرد ، بلکه چشم فضیلت ها در داغ آن محبوبه ی
پیامبر ، خون گریست و دیدگان ارزش ها ، همواره گریان آن مظلومه ی تاریخ
ماند .
امروز ، اگر آسمان دل ما هم ابری است، اگر هوای چشمان ما هم به یاد «رنج فاطمه» و «غربت علی» بارانی است و کویر جانمان تشنه ی قطرات اشک ،
این ، تداوم همان گریستن های حسن و حسین (علیهم السلام) و زینب و کلثوم است .
آنان ، سر در آغوش و بر شانه ی پدر نهادند و گریه کردند . امروز ما ، در فاطمیه ای به وسعت ایران ، سر بر شانه ی «مظلومیت شیعه» می گذاریم و آرام می گرییم .
به عشق زهرا (سلام الله علیه) دلخوشیم و از شهادتش دلخون !
نام «فاطمه» ، از تار دل ها ، نوای غم بر می آورد .
یاد «زهرا» واژه های محزون و غربت زده را به «غمنامه» تبدیل می کند .
«ایام فاطمیه» ، مجموعه ای از جگرهای سوزان و چشم های گریان عزاداران سیه پوش و عاشقان درد آشناست .
فاطمیه ، «فهرست غم» ، «سند مظلومیت» و «ادعا نامه ی شیعه» است.
همنوایی روح های مان با اندوه های علی و فاطمه ، نشان سیراب شدن جان از «کوثر ولایت» و تغذیه ی روح از مائده ی بهشتی است .
این غم ، نشانه «محبت» است . و ... «تا نسوزد دل ، نریزد اشک و خون از دیده ها .»
هر چند ایام فاطمیه ، داغ ما تازه می شود، اما مرور بر این «فهرست غم» ، ما را به فاطمه نزدیک تر می کند ، و ضربان قلب مان با عترت ، هماهنگ تر می گردد .
جانمان جرعه نوش «زمزمه ولا» می شود ،
قلب مان شفافیت بلود نور و زهره ی زهرا را بهتر لمس می کند،
گریه ها شفیع ما می گردد ، تا در آسمان عترت ، عزت یابیم ،
قطرات اشک در سوگ «اهل بیت» ، ما را هم اهل این «بیت» می کند و مهمان سفره تولا و جرعه نوش جام نوشین ولا .
بگذار با خود آن بی بی نجوا کنیم :
ای فاطمه !
ای گل پر پر بوستان رسالت! ای مادر مظلومیت!
مادر زینب بودی ، و چه نشانه ای گویاتر از این؟
حسن و حسین (علیهم السلام) را در دامان کمال خویش پروراندی و به کمال حسن و فضل رساندی .
دو گوهری که هر یک ، اسوه ی استقامت و ایثار و معلم صلح و جهاد بودند .
ای فاطمه، ای صحیفه دار نیایش و عرفان!
سخنانت قدسی ، محمدی و علوی بود .
عبادتت ، الگوی زنان مسلمان ، حق باور و پارسا بود.
مادر پدر بودی و یادگار و یادآور پیامبر !
ولی ... خفاشانی شب دوست و گریزان از نور ، تو. را چون خاری در دل و دیده ی خویش دیدند .
به گریه ها و ناله هایت راضی شدند و مظلومیت تو را خوش داشتند ، با آن که رضای تو رضای خدا بود و نارضایی ات، قهر پروردگار .
گریه های تو ، سند این مظلومیت بود و اشک هایت ، پشتوانه ی حقانیت علی .
بودن تو ، دشمن آزار بود و «حضور» تو ، آیتی روشن از رسالت و نشانه ای گویا از دین به حساب می آمد و چون از «یاد» بدشان می آمد ، تو را از مردم گرفتند و امت را به داغ تو نشاندند ، تا «آیه» ای قائم نباشد و شاهدی شهادت ندهد و آینه ای پیامبر نما ، در پیش نگاه مردم به حق نمایی نایستد .
هر چند شهادت تو در اشک هایت بود و اعتراض تو در گریه هایت و فریاد تو در خاموش شدنت ، چرا که «خاموشی» تو در آن عصر ، «فریاد» اعتراضی بود ، رسواگر غوغا سالاران سقیفه و غاصبان خلافت و چماقداران «بیعت»!
آنان که در دل ، به محمد (ص) کافر بودند ، می خواستند نشانه ای از پیامبر وجود نداشته باشد و گرنه ، پرپر شدن کوثری چون تو در هیجده سالگی ، چگونه قابل تأویل و تفسیر است؟
اینک ، آیا نامعلومی قبرت ، بسیاری از رازهای پنهان را معلوم نمی کند؟
تو در کجای مدینه آرمیده ای ، ای آرامش مدینه!
تو را کدام قسمت از خاک «یثرب» در بر گرفته است ، ای برکت آفرین زمین ؟
در سوگ وفاتت در کجا باید گریست ؟ ای مدینه ات بیت الاحزان همیشگی تاریخ ؟!
شبنم اشک را در پای کدام نخل و نهال باید ریخت؟
دست «حسنین» را گرفته ، به کجا باید آورد ؟ «بیت الاحزان» کجاست ؟
صاحب عزا کیست؟
ای به خاک آرمیده ی افلاکی!
شهادتت ، به «حق» شهادت می دهد و «رفتن»ت ، «رفته» ها را به یادها می آورد، و خفتنت در خاک تیره ، خفتگان تیره روز را بیدار می کند.
مزار پنهانت، پنهان ها را آشکار می کند.
گریه هایت از خنده های ناحق پرده بر می دارد .
زخم های سینه و بازوی ورم کرده ات ، جراحت عمیق و التیام ناپذیر عشق است .
سلام بر آن جان خدایی ات ، که فراق پیامبر را بیش از دو ماه ، تاب نیاورد.
درود بر آن دل آسمانی ات، که زمینیان را به سوز ابدی و داغ جاوید مبتلا کرد .
سلام بر زخم های پیکر و دردهای دلت ، که هنوز تازه است .
سلام بر سینه ی پر دردت ، که تجلی گاه شهود است.
سلام بر روحت ، که خدایی است.
سلام بر صدف عصمتت ، که پروراننده ی یازده گوهر ناب است.
سلام بر پدرت ، که فخر کائنات است.
سلام بر شویت ، که خاتم اوصیاست.
سلام بر فرزندانت ، که سیب های خوشبوی فردوس برین اند.
سلام بر تو ، ای صدیقه ی شهید، ای حورای انسی، ای زجر کشیده ی مظلوم!
سلام بر تو، که دختر برگزیده ترین انسان و یادگار خاتم پیامبرانی.
سلام بر تو، که سرور بانوان جهان ، از آغاز تا پایانی.
درود بر تو،
ابز گنجینه ی عفاف،
ای آیینه ی شرف،
امروز ، اگر آسمان دل ما هم ابری است، اگر هوای چشمان ما هم به یاد «رنج فاطمه» و «غربت علی» بارانی است و کویر جانمان تشنه ی قطرات اشک ،
این ، تداوم همان گریستن های حسن و حسین (علیهم السلام) و زینب و کلثوم است .
آنان ، سر در آغوش و بر شانه ی پدر نهادند و گریه کردند . امروز ما ، در فاطمیه ای به وسعت ایران ، سر بر شانه ی «مظلومیت شیعه» می گذاریم و آرام می گرییم .
به عشق زهرا (سلام الله علیه) دلخوشیم و از شهادتش دلخون !
نام «فاطمه» ، از تار دل ها ، نوای غم بر می آورد .
یاد «زهرا» واژه های محزون و غربت زده را به «غمنامه» تبدیل می کند .
«ایام فاطمیه» ، مجموعه ای از جگرهای سوزان و چشم های گریان عزاداران سیه پوش و عاشقان درد آشناست .
فاطمیه ، «فهرست غم» ، «سند مظلومیت» و «ادعا نامه ی شیعه» است.
این روزها ، ایام مرور اوراق کتاب رنج زهراست و هر ورق ، شامل چندین «سوگ سروده» و «رنج نامه» است . سر فصل های این کتاب با واژه هایی همچون «پهلو» ، «بازو» ، «سینه» ، «درب سوخته» ، «شعله ی آتش» ، «میخ در» ، «بستر بیماری» و «دفن شبانه» تدوین یافته است .
خدا را شاکریم ، که نعمت «غم زهرا» و «عشق فاطمه» را ارزانی ما کرده و نسل فاطمی ما را نمک گیر سفره ی گسترده ی «اهل بیت» ساخته است .همنوایی روح های مان با اندوه های علی و فاطمه ، نشان سیراب شدن جان از «کوثر ولایت» و تغذیه ی روح از مائده ی بهشتی است .
این غم ، نشانه «محبت» است . و ... «تا نسوزد دل ، نریزد اشک و خون از دیده ها .»
هر چند ایام فاطمیه ، داغ ما تازه می شود، اما مرور بر این «فهرست غم» ، ما را به فاطمه نزدیک تر می کند ، و ضربان قلب مان با عترت ، هماهنگ تر می گردد .
جانمان جرعه نوش «زمزمه ولا» می شود ،
قلب مان شفافیت بلود نور و زهره ی زهرا را بهتر لمس می کند،
گریه ها شفیع ما می گردد ، تا در آسمان عترت ، عزت یابیم ،
قطرات اشک در سوگ «اهل بیت» ، ما را هم اهل این «بیت» می کند و مهمان سفره تولا و جرعه نوش جام نوشین ولا .
بگذار با خود آن بی بی نجوا کنیم :
ای فاطمه !
ای گل پر پر بوستان رسالت! ای مادر مظلومیت!
مادر زینب بودی ، و چه نشانه ای گویاتر از این؟
حسن و حسین (علیهم السلام) را در دامان کمال خویش پروراندی و به کمال حسن و فضل رساندی .
دو گوهری که هر یک ، اسوه ی استقامت و ایثار و معلم صلح و جهاد بودند .
ای فاطمه، ای صحیفه دار نیایش و عرفان!
سخنانت قدسی ، محمدی و علوی بود .
عبادتت ، الگوی زنان مسلمان ، حق باور و پارسا بود.
مادر پدر بودی و یادگار و یادآور پیامبر !
ولی ... خفاشانی شب دوست و گریزان از نور ، تو. را چون خاری در دل و دیده ی خویش دیدند .
به گریه ها و ناله هایت راضی شدند و مظلومیت تو را خوش داشتند ، با آن که رضای تو رضای خدا بود و نارضایی ات، قهر پروردگار .
گریه های تو ، سند این مظلومیت بود و اشک هایت ، پشتوانه ی حقانیت علی .
بودن تو ، دشمن آزار بود و «حضور» تو ، آیتی روشن از رسالت و نشانه ای گویا از دین به حساب می آمد و چون از «یاد» بدشان می آمد ، تو را از مردم گرفتند و امت را به داغ تو نشاندند ، تا «آیه» ای قائم نباشد و شاهدی شهادت ندهد و آینه ای پیامبر نما ، در پیش نگاه مردم به حق نمایی نایستد .
هر چند شهادت تو در اشک هایت بود و اعتراض تو در گریه هایت و فریاد تو در خاموش شدنت ، چرا که «خاموشی» تو در آن عصر ، «فریاد» اعتراضی بود ، رسواگر غوغا سالاران سقیفه و غاصبان خلافت و چماقداران «بیعت»!
آنان که در دل ، به محمد (ص) کافر بودند ، می خواستند نشانه ای از پیامبر وجود نداشته باشد و گرنه ، پرپر شدن کوثری چون تو در هیجده سالگی ، چگونه قابل تأویل و تفسیر است؟
اینک ، آیا نامعلومی قبرت ، بسیاری از رازهای پنهان را معلوم نمی کند؟
تو در کجای مدینه آرمیده ای ، ای آرامش مدینه!
تو را کدام قسمت از خاک «یثرب» در بر گرفته است ، ای برکت آفرین زمین ؟
در سوگ وفاتت در کجا باید گریست ؟ ای مدینه ات بیت الاحزان همیشگی تاریخ ؟!
شبنم اشک را در پای کدام نخل و نهال باید ریخت؟
دست «حسنین» را گرفته ، به کجا باید آورد ؟ «بیت الاحزان» کجاست ؟
صاحب عزا کیست؟
ای به خاک آرمیده ی افلاکی!
شهادتت ، به «حق» شهادت می دهد و «رفتن»ت ، «رفته» ها را به یادها می آورد، و خفتنت در خاک تیره ، خفتگان تیره روز را بیدار می کند.
مزار پنهانت، پنهان ها را آشکار می کند.
گریه هایت از خنده های ناحق پرده بر می دارد .
زخم های سینه و بازوی ورم کرده ات ، جراحت عمیق و التیام ناپذیر عشق است .
سلام بر آن جان خدایی ات ، که فراق پیامبر را بیش از دو ماه ، تاب نیاورد.
درود بر آن دل آسمانی ات، که زمینیان را به سوز ابدی و داغ جاوید مبتلا کرد .
سلام بر زخم های پیکر و دردهای دلت ، که هنوز تازه است .
سلام بر سینه ی پر دردت ، که تجلی گاه شهود است.
سلام بر روحت ، که خدایی است.
سلام بر صدف عصمتت ، که پروراننده ی یازده گوهر ناب است.
سلام بر پدرت ، که فخر کائنات است.
سلام بر شویت ، که خاتم اوصیاست.
سلام بر فرزندانت ، که سیب های خوشبوی فردوس برین اند.
سلام بر تو ، ای صدیقه ی شهید، ای حورای انسی، ای زجر کشیده ی مظلوم!
سلام بر تو، که دختر برگزیده ترین انسان و یادگار خاتم پیامبرانی.
سلام بر تو، که سرور بانوان جهان ، از آغاز تا پایانی.
درود بر تو،
ابز گنجینه ی عفاف،
ای آیینه ی شرف،
ای زهرا!
نویسنده: جواد محدثی ،منبع: ماهنامه پیام زن شماره 195 /س
۹۰/۰۱/۲۶
خداقوت
فاطمیه مجتبی شاکی شده...
چادر مادر چرا خاکی شده؟؟
فاطمیه مهدی زهرا چه کرد؟؟
یاد سیلی خوردن مادر میان کوچه کرد...
اللهم صل علی محمدو ال محمدو عجل فرجهم
التماس دعا