میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

۵۸ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

اسرا را دیگر از شام برده اند...

کی می رسند کربلا نمی دانم...

دلم مانده پیش آن قبر کوچک در خرابه که دیگر هیچ کس روی آن گل نمی گذارد...

۱۰ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۳ ، ۱۴:۰۰
وحید

گاهی آرزوهایم
آنقدر برایم شفاف می شوند
که "تو" در قاب دلم
منعکس می شوی

آرزوهای نابی که
شناسنامه ام به "تو" برسد...
و بشوم از نسل همان آدم های بی تکراری که شناسنامه شان به خدا میرسد...
_(جمله ای که در وصف شهید قدوسی گفته شده)_
که از حضیض تعلقاتم بریده شوم
و به اوج طعم ناب عشق "تو" برسم

نشانم بده
کدامین تنفس سپیده دم خالصانه
مرا تا طعم دلچسب عشق تو
می کشاند؟!


پی نوشت
- مدتیه به دلایلی حضورم تو این کلبه دلتنگی ها کم شده که ان شاء الله سعی میکنم بیشتر حضور داشته باشم.
- ممنونم از عزیزانی که همیشه پیگیر و جویای احوال این بنده حقیر هستند
- این روزها خیلی از رفقا عازم حرم اربابند و هنوز برات ما امضاء نشده
- حسین من؛ بیا و این دل شکسته را بخر

۳۹ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۱۴:۲۰
وحید

گاهی فکر می کنم

بعضی ها هم هستند

که خدا به آنها می گوید

من غیر از تو کسی را ندارم...

.

.

.

.

اما امروز آمدم بگویم :

خدایـــــــــــــــــــا جز تـــو کســـــــــی را ندارم

۴۱ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۳ ، ۱۱:۳۷
وحید

...در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را

اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت

این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت

بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود...

صلی الله عَلَیک
و علی روحِک
و بَدَنِک ...

فقط خدا می داند بر این روح و بدن چه گذشت
فقط خدا باید خودش بر روی زخم هایت مَرهَم بگذارد
کار هیچ کس نیست ...
***********************************************************
 حسین من ... حسین من ... حسین من...

 بُگذار صدایت کنم ... بُگذار برایت گریه کنم ... بُگذار برایت ناله کنم

 چیز زیادی نمی خواهم
 بُگذار برایت بمیرم . همین ...

۳۸ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۳ ، ۱۱:۱۵
وحید

این روزها

هر طرف را که نگاه می کنم

تو بالای نیزه ای...

پی نوشت :

- این ایام ما رو از دعای خیرتون محروم نکنین.

- بزودی سعی میکنم حضورمو توی این کلبه دلتنگیام بیشتر کنم...

- این روزا به نوشتن توی میهمان خیلی نیاز دارم...

۱۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۳ ، ۱۵:۳۹
وحید

نقطه علامت پایان جمله است.

اما بعضی جمله ها با یک نقطه تمام نمی شوند

باید هی نقطه بگذاری جلویشان

نگذاری ادامه پیدا کنند ...

.....................

یا شهامت این را داشته باشی که نقطه ها را برداری و...

هرچه باداباد ......

" دوســــــــــــت دارم "

۷۰ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۳ ، ۱۰:۰۰
وحید

این روزها را دوست دارم

این روزهایی که چشمانم به نگاه توست ...

این روزهای انتظار ...

.........................

بعضی ها هم چشم هایشان را مسلح کرده اند

به سلاح اشک...

توکل ...

توسل ...

پی نوشت :

- خدایا ؛ دلی که تو را دارد ، تردید در آن راه ندارد ...

۳۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۳ ، ۱۲:۳۰
وحید

بعضی وقتها سلام یعنی خداحافظ ...

چه زیبا شروع شد

اما افسوس

زود تمام شد ...

ناراحت نباش علی جان

گرفتن هدیه مهم بود

یک ثانیه با فاطمه بودن ، به تمام عالم می ارزد

فاطمه (سلام الله علیها) هدیه الهی بود ...

پی نوشت :

- زیباترین تقارن تاریخ را نگر ... کوثر بدست ساقی کوثر رسیده است ... این تقارن زیبا نصیبتان .

- امروز هم روز عقد یه رفیق خیلی خیلی عزیزه ، براش از خدا آرزوی خوشبختی دارم .

۴۹ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۳ ، ۱۴:۰۱
وحید

غروبه...





...................


کاش وقتی آدما دلشون خیلی خیلی تنگ می شد
می مردن ...

پی نوشت :

این روزها ، بیشتر به دلم نگاه کن 

امــــــــــــــام حــــــــــــــاضـــــــــــرم ...

۴۱ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۴۰
وحید

در ازدحام تمام پَرسه های دلم
بدنیال استجابت دعای آرزویم
چله نشین امیدم شده ام
اما...
اما تو بودی و دانسته هایت فزون تر از من...
و انحنای نگاه مهربانت
که تا دست نیافتنی ترین فرازهای دلواپسی ولایت گونه ات
اوج گرفت
و مرا از حضیض بی صبری
به امید زمزمه ان مع العسر یسری نشاند
و برایم رضا برضائک را تفسیر کرد
ای رئوف ترین رضایت دل

پی نوشت :
امام مهربانم ؛
امشب نگاه دلم به نگاه توست ...
- میلادش مبارک
۵۳ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۰۰
وحید

یا خیر حبیبٍ و محبوب...

ای کسی که وقتی دوست های جدید پیدا می کنم

باز هم دوستم داری

و منتظرم می مانی...

.............

فقط می خواستم صدایت کنم.... همین...

پی نوشت :

- نوشتن این پست دلیلی داشت که من میدونم و خدام

- امروز بعد از ظهر توفیق شد با یکی از رفقا رفته بودیم بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها ، این رفیقم چند سالی تهران نبود و قدیما پارکاب هر هفته بهشت بود . سر مزار شهید آوینی به دور و برش نگاه میکرد و گریه می کرد ، با خودم می گفتم :

آدم باید قدردان باشه 

گاهی نعمت پیش ماست اما حواسمون نیست

چه روزهای خوبی تو زندگی ماها میان و میرن و اگر خوب استفاده نکنیم از دستمون میرن

۷۸ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۲۴
وحید

تازه داشت یخ های بینمون باز می شد...

تازه داشتیم یاد می گرفتیم چه جوری باهات حرف بزنیم

تازه داشتیم یاد می گرفتیم برات شیرین زبونی کنیم

تازه داشتیم یاد می گرفتیم چه جوری یه چیزی ازت بخوایم

این که قبلش یک عالمه برات زبون بریزیم

بشینیم از شب تا صبح ، هزار جور ازت تعریف کنیم

هی بگیم تو بهترین کسی هستی که ...( یا خیرالله یا إله الله یا...)

تو تنها کسی هستی که می تونی...

حتی نقطه ضعف هاتو فهمیده بودیم

فهمیده بودیم که اگر گریه کنیم تو دست هاتو بالا می بری ...( سلاحه البکا)

فهمیده بودیم اگر اشک توی چشممون جمع بشه ، زودی آشتی می کنی ...(یا حبیب الباکین )

فهمیده بودیم اگر امیدی بهت داشته باشیم تو دلت نمیآد نا امیدمون کنی (ارحم من رأس ماله الرجا)

حتی یاد گرفته بودیم چه جوری دلتو بسوزونیم و ازت امان نامه ی آتیش بگیریم

یاد گرفته بودیم مثل بچه ها که دستشونو بالای سرشون می گیرند که کتک نخورند؛

قرآن و بذاریم روی سرمون و هی به جون عزیزهات قسمت بدیم

خیلی چیزها یاد گرفته بودیم

یاد گرفته بودیم با تو زندگی کنیم ...

کجا می خوای بری عزیز دلم

نرو ...

۹۵ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۱۱
وحید

شاید هیچ کس در جهان به اندازه ی تو درخت نکاشته باشد؛
مدینه را تو نخلستان کردی
اما
تو نیامده بودی که فقط درخت بکاری ...

شاید هیچ کس درجهان به اندازه ی تو چاه نکنده باشد؛
اما
این همه چاه عمیق
حتی برای یک آه عمیق
چقدر کوتاه بود
آه ...
امروز آه تو دامن عالم را گرفته است

پی نوشت :

- دعامون کنید لطفا ...

۴۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۳ ، ۱۲:۳۰
وحید

و تو هیچ وقت نتوانستی به زبان بیاوری
که شکسته شدن حرمت یک زن مقابل همسرش
با یک "مرد" چه می کند
جز همان لحظه ی آخر که گفتی :


فـــــــــزت و ربــــــــــــــ الکـــــــــعبـــــــــه

۳۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۳ ، ۰۴:۱۶
وحید

فـــــــــزت و ربــــــــــــــ الکـــــــــعبـــــــــه

یعنی 

دنیا را به اهلش

سپردن

و رفتن ...

۲۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۳ ، ۱۶:۵۷
وحید

بس که آقاست به دنبال گدا می گردد    

ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است

کریم
به کسی می گویند
که با لبخند ، در را به روی تو باز کند
بی آنکه
از صدای در
خاطره ی خوشی داشته باشد ...


پی نوشت:

امروز به آقا میگفتم تو از من هم خاطره خوشی نداری اما تو کریمی ...
کریم اون کسیه که نگفته ، عنایت می کنه ...
یا ایها العزیز ...
و تصدق علینا ...

تبریک نوشت:

- ولادت کریم ابن الکریم آقا امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک باد

۵۱ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۳ ، ۰۳:۲۰
وحید

بعضی از این متکدی ها چقدر رند و زرنگن ...
آدم نیاز واقعی شونو نمیدونه
ولی گاهی دلش می خواد به خاطر همین رندی همه ی دار و ندارشو بهشون بده ...


تصور کنین
توی ازدحام و شلوغی شهر و کوچه و بازار

یه دفعه ببینی یه نفر داره با صدای بلند میخونه
داره اسم گم شده ات رو میگه
دلت رو هوایی می کنه
علی...
علی...
علی...


*******************************************************************
پی نوشت :

- چقدر سریع داری میری ، یکم صبر کن ، بذار بهت برسم
تو این دنیا هم نمیتونستم سریع راه برم ، یادمه همیشه عقب میموندم
این روزها هم دوباره جا موندم ...

- امیرالمومنین ! تموم دار و ندارم ، دلم و خُنَک کن ...

۴۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۳ ، ۲۱:۳۵
وحید


"وَاللَّهِ لَوْ کان لِی شِیعَةٌ بَعَدَدِ هذِهِ الْجَداء ما وَسَعَنِی الْقُعُودُ "


و روزگاری شده است
که لیاقت قربانی شدن برای شما را 
از ما گرفته اند
و به حیوانات داده اند
.............

فرموده بود : سُدَیر!
اگر به اندازه ی این گله ی گوسفند ، یار داشتم قیام می کردم
سدیر گوسفندها را شمرده بود ، هفده تا بودند ...


                                                                                                                     " بحار الانوار، ج 47، ص 372 - 373."

پی نوشت :

- قد أقبل إلیکم شهر الله... به شهر خدا نزدیک می شویم...

- ماه مبارک رمضان هم نزدیکه ، شیطون دوباره زنجیر میشه و نفس کشیدن راحتتر از هر زمانی میشه . باز داره یه دروازه ای باز میشه تا بتونم خودم و از این منجلاب گناه و آلودگی بیرون بکشم. 

- دوباره مناجاتهای شبانه ، مسجد ارک ، نوای دلنشین و باصفای حاج منصور ارضی . دعا کنید امسال توفیقم بشه .

- دیروز عصر با برادر علی (وبلاگ فانوس جزیره) و سیدخودمون رفته بودیم بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها و دلی تازه کردیم .

- دیروز صبح هم از خیابون جمهوری رد میشدم ، دوباره چشمم افتاد به اون مغازه سر نبش و یاد خاطره قدیمی و آرزوی کهنه دوباره زنده شد ، نرسیدن به بعضی آرزوها سخته اما بعضی آرزوها خیلی خیلی سختتره .

 

خوب است آدمها برای هر کدام از آرزوهایشان

نذر کنند ، چلّه بگیرند

نه فقط به خاطر این که به آرزوهایشان برسند

بخاطر اینکه ببینند ، آرزوهای چهل روز پیش

هنوز آرزویش هستند؟؟؟

هر چقدر فکر کردم دیدم آرزویم همان هست که بود !!!

- دعام کنید لطفا ؛ خیلی ...

۵۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۱۴:۲۲
وحید