ارباب صدایم می کند ...
سال 86 آخرین سفری بود که رفتم حرم آقام...
بعد از اون سفر، بارها و بارها شرایط سفر پیش اومد اما من بعد از آخرین سفر، یه قول و قراری با ارباب گذاشتم و ازشون درخواستی داشتم... یه قولی ازشون گرفتم که بعد از اجابت خواسته ام بیام حرمتون....
اما حالا، بعد از چند سال، که اون موضوع حل نشد... دیدم گره تموم مشکلات، تو حرم آقام باز میشه... وقتی به مقدمات سفر مشغول شدم یه مورد بسیار مهم کاریم حل شد...
حالا دیگه هیچی ازشون نمی خوام... فقط بیام حرم ...
فقط برم حرم باباشون تا دلمو مثل همیشه خنک کنه...
فقط برم حرم حضرت دریا ...
پس هیچ کجا غیر تــو زیــبـــا شدنی نیست
باید نفسی مــرثــیــه خــــوانت شده باشد
ورنه دم عیسا که مســــیحا شدنی نیست
پی نوشت
-------------
اگر خدا بخواد فردا راهی حرم اربابم
حلال کنید
دعاگوی عزیزان خواهم بود ...
بی خبر دیگه آقااااااا
مگه بیایم اینجا متوجه بشیم که میخوای بری
رفیق هم رفقای قدیم (لبخند)
فردا سرکار هستی بیام پیشت یه سر یا دیگه نمیای سرکار ؟
عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب