میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

این چند ماه آژانس بین المللی انرژی اتمی فشار زیادی  رو ایران آورده مصطفی هر دو هفته یکبار  میاد خونه . آقا هم  گفتن کسانی که تو امر انرژی هسته ای هستن باید جهاد عظیمی کنن . مصطفی می گفت : فاطمه اونجا خیلی راحتم  با اینکه توی بیابانم دلم نمی گیره و آرامش دارم . وقتی مصطفی این حرفها رو می زد مثل یه جسد سرد و بی روح شده بودم  با دعایی که سر عقد برای مصطفی کرده بودم می دانستم  که همیشه سختی خواهم کشید اما نمی دانستم  همه زمینه ها برای به وقوع پیوستن آن دعا به زودی فراهم  شود خیلی گریه می کردم . مصطفی می گفت : فاطمه اگر من بروم تو بعد از من چه می کنی . وقتی این حرف را زد آتش گرفتم جوابش را ندادم  وقتی  نگاهش کردم چشمهای معصومش پر از اشک بود و حکایت داشت که  به زودی این حادثه واقع می شود و من هیچ مخالفتی نکردم  و واکنشی نشان ندادم انگار برایم  مثل روز روشن بود که چنین اتفاقی خواهد افتاد . با گریه به مصطفی گفتم : من بدون تو زنده نخواهم ماند . انگار با تمام وجودش می خواست بگوید : فاطمه تو تمام تار و پود منی اما برای زندگی با تو در این دنیا هیچ وقت حساب نکردم توی اون دنیا می بینمت و با تو کنار اولیاء الله زندگی ابدی خواهیم داشت . مصطفی اگر چه حرفی نمی زد اما من اینها را از چشمهایش میفهمیدم . به هق هق افتاده بودم . یاد خانم حاج همت افتادم پیش خودم گفتم  من که از فکر به این موضوع چنین حالی میشم پس همسران شهدا که عاشق و معشوق بودند چگونه این روزگار دیرگذر و پست دنیایی را تحمل می کنند ... ! نمی دانم انگار من از ابتدای آشناییمان تسلیم سرنوشت شدم . این روزها موضوع انرژی هسته ای روز به روز بحرانی تر می شود وقتی فکر می کنم مصطفی برای این مملکت چه کار بزرگی داره می کنه به خودم افتخار می کنم . وقتی فکر می کنم که آقا گفتن کسانی که تو کار انرژی هسته ای هستن کار جهادی می کنن میفهمم که مصطفی خیلی آدم بزرگیه .......!

این خاطرات پر سوز و گداز سطرهایی از خاطرات همسر مصطفی احمدی روشن است که در سال 83 در دفتر خاطرات خاطرات خود ثبت نموده . روزهایی که می رفت که ما را به ملی شدن  فناوری هسته ای برساند روزهایی که برای همسران شهدای هسته ای پر از اضطراب می گذشت اما بخاطر فرمایشات ولی و امامشان ، حاظر شدند عزیزترین سرمایه زندگیشان را فدای عزت ایران اسلامی نمایند . 

بیستم فروردین روز ملی شدن فناوری هسته ای گرامی باد

 

 ما به انرژی هسته ای خواهیم رسید به همین چیزی که برازنده ماست . اما قدرت در پنجه ایمان بسیجی هاست انرژی هسته ای در جگر اینهاست .

" شهید سید مرتضی آوینی "

پی نوشت :

- روز  ملی شدن فناوری هسته ای و به همه گمنامان خدوم این عرصه تبریک عرض میکنم .

- امروز سالگرد سید شهیدان اهل قلم بود که نوشته هاش در  وجودم عجین شده و  در دلم غوغایی به پا می کنه .

- فردا هم سالگرد صیاد دلهاست ، سالگرد شهید صیاد شیرازی ، یاد و خاطر همشون گرامی باد .

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۰۸
وحید
 شاید این روزها که حتی کارگردان های حزب اللهی و انصارشان دنبال فیلمفارسی ساختن هستند و البته با مجوزهایی که فقط برای آنها صادر می شود، از مهناز و الناز و نیوشا و بهرام و شهرام برای رساندن پیام انقلاب روح الله(ره) استفاده می کنند (که خوشبختانه نمی شود) و شاید در روزگاری که اصغر و پیمان و داریوش با تبر سینما و از کینه بدر و خیبر دارند به درخت انقلاب می زنند، اینکه تلویزیون هفتاد میلیون نفر را حتی در مسافرت میخکوب کند پای عمو پنجعلی، نقی، ارسطو و هما عجیب باشد و روشنفکر شده ها سخت‌شان باشد که ببیند چرا خرج‌هایی که می کنند بی ثمر است. درباره «الی» فیلم ساختن، حرف زدن از «رسوایی» شیخی که آب توبه روی سر دختر کفش قرمز سیندرلایی ریخته است و جذب مخاطب به همان سبک هالیوودی البته با دوز پایین ترش یعنی ما حرف برای گفتن نداریم.

 
در همه این روزهایی که اتفاقا ما حرف برای گفتن نداریم و در روزهایی که بعید است سینما و تلویزیون اثری فاخر تولید کند که مخاطبان «آکادمی گوگوش» و «بفرمایید شام» و «حریم سلطان» را جذب خود کند، «پایتخت» به داد صداوسیما و حتی سینما می رسد و جذب مخاطبش که به قول آوینی «شناسنامه اثر فاخر» است، همه را شگفت زده می کند.
سی و چهار سال بود نگوییم همه سینما و تلویزیون بلکه قریب به اتفاق آثار سینمایی و تلویزیونی وقتی می خواستند اسلام را نشان دهند، حتما باید سکانسی می گرفتند که مادربزرگی با چادر سفید گلدار(گلدار؛ ترجیحا ازنوع قرمزش) در گوشه اتاقی با نور سبز در حال نماز خواندن است. سی و چهار سال بود تلویزیون تعارف داشت که پشت اتومبیل و کامیون هایی که راننده اش نقشی در فیلم دارد چه بنویسد که همه خوششان بیاید و تعارف داشت از اینکه وقتی می خواهد حرف های سیاسی و لطایف اجتماعی را به چه کسی بر می خورد و به که بر نمی خورد و اصلا شاید بلد نبود حتی با «رییس جمهور» شوخی کند و خیلی اتفاقاتی که بدیع است و نو و تازه در «پایتخت».
 
اتفاقا و اصلا تاکید دارم که پایتخت اتفاق تازه ای است، همه آدمهایش معمولی اند. معمولیه معمولی. پنجعلی و نقی که حتی یک کارگر معمولی است و حلال خور است. نکته ای که شاید تلویزیون خیلی کمتر از آنچه که باید بدان پرداخته است. فیلم آنقدر پیام خوردن لقمه حلال را خوب رسانده است که باید کارگردان‌ها و فیلمنامه نویس‌ها یاد بگیرند. خروسی را که روزی شان نیست نمی خورند حتی شده به بهانه رد شدن قطار و افتادن لوستر روی سفره، اما گربه ای که لب ایوان نشسته است تکه گوشتی را که روزی اش بوده می خورد. ظرف غذای کوچک گربه در لب ایوان سرجایش می ماند اما لوستر روی سفره می افتد. پیرمرد خانه یاد داده است که بعد از هر جرعه ای آب بلند بگویید «سلام بر حسین» و مرد خانه قبل از اذان صبح بیدار است تا خود را برای نماز صبح محیا کند...
در پایتخت کارگرهای گنبد و گلدسته سازی فروردین قبل از کار وضو می گیرند و برایشان مهم است باوضو کارکنند. شاید ریش نداشته باشند اما نماز خوان هستند، حلال خورند، با خانواده خود مهربانند، وقتی از کارکردن به خانه بازمی گردندد خسته اند اما طوری رفتار می کنند که هم برای تربیت فرزندانشان به همان سبک هاب قدیمی و نه با استفاده از مهد کودک ها وقت می گذارند و هم به فکر همسرشان هستند. در پایتخت دکتر و مهندس بودن مهم نیست،آدم بودن و مرام ومعرفت داشتن مهم است.
پایتخت یک سریال است با همه روزمرگی های آدم های معمولی که به مسافرت می روند، به رییس جمهور، نامه می نویسند، مشکلات اقتصادی دارند، از پدرسالخورده خود نگهداری می کنند و حتی در مسابقه های تلویزیون شرکت می کنند و دراتفاقی نادر برنده هم می شوند. چه جای شک است که ایران پر است از خانواده های معمولی، مگر چند درصد مردم مبتلا به درد ها و «جراحت» های «شیدایی» عسگر پور هستند و واقعا چقدر طول می کشد که یک «ستایش» اتفاق بیافتد و اصلا چقدر زمان برای «زمانه» شدن احتیاج داریم...
چه اشکالی دارد که همیشه «وضعیت سفید» باشد و قصه مردمی گفته شود که «چک برگشتی» دارند. چه اشکالی دارد مردم از تلویزیون یاد بگیرند که از پدران سالخورده خود نگهداری کند. چه اشکالی دارد تلویزیون با نامه های معروف به «رییس جمهور» شوخی کند و حتی آنها را به ته دره بفرستد.
اینکه نام «لا اله الا الله» روی گنبد بنای امامزاده ای پیش ساخته از شمال تا جنوب کشور حرکت کند و با رفتارهای صمیمی و صادقانه و دوستانه به دل بیننده بنشیند اتفاق تازه ای است. استفاده از موسیقی های اصیل و فولکلورهای اقوام و مناطق مختلف کشور برای جذب نگاه مخاطبان چهارفصل ایرانی ایده ی قابل اعتنایی است.
نه اینکه نقدی به «پایتخت2» وارد نباشد. هر اثر هنری به خاطر داشتن مولفه های فکری، فرهنگی و سیاسی ممکن است از سوی گروههای مختلف مورد نقد قرار بگیرد اما آنچه از نگاه من اهمیت دارد، جذب مخاطب عام است. از شهید آوینی هم بپرسید همین را می گوید. سیروس مقدم به خاطر اینکه از «سعادت آباد» خیلی پایین تر آمده است و اصلا از «پایتخت» خارج شده و از مردم معمولی علی آباد سخن گفته است، قابل تقدیر است.
برگرفته از خبرنامه دانشجویان ایران
پی نوشت :
- این مطلب و با اخذ اجازه از وبلاگ آسمانی بندگی نوشتم .
- مطلب فوق اشکالاتی داره و ایراداتی بهش وارده اما نگاه ما به اون نزدیکه .
۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۳۰
وحید

آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟

فامیل دور: واسه بهار.

از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه.

وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست

که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه

کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون ‌تو هست ُ می‌ره سراغشون دیگه.

در باز ُ کسی نمی‌زنه. ولی در بسته رو همه می‌زنند.

خود شما به خاطر اینکه بدونی توی این پسته دربسته چیه، می‌شکنیدش.

شکسته می‌شه اون در. دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه.

یه سری از دل‌ها درشون بازه. می‌فهمی تو دلش چیه.

ولی یه سری از دل‌ها هست که درش بسته ‌اس.

این‌قدر بسته نگهش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه.

آقای مجری: در ِدلِ آدم چه‌جوری باز می‌شه؟

فامیل دور: درِ دلِ آدم با دردِ دله که باز می‌شه

 

"سال نو رو به همه دوستان تبریک عرض میکنم "

خدا رو شاکرم امسال هم توفیق شد سال جدید و در شعبه ای از بهشت ، محل عروج فدائیان حضرت فاطمه زهرا (س) یعنی شلمچه بودم .

این چند روز حال و هوای خوبی بود برای درد و دل کردن و باز گذاشتن دلم برای ورود خوبیها ، چون دل جای نگهداشتن هر چیزی نیست ،دل جای نگهداشتن محبته ، محبته خدا و اهلبیت و همه خوبیهای دیگه .

آرزو دارم امسال سال خوبی برای همه رفقا و دوستان باشه .

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۰۱
وحید