میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

دورت بگردم دور اون ضریحی که هواشو کردم
خودت میدونی که فقط خود تویی دوای دردم
دورت بگردم


آرزو دارم حتی شد جنازم و حرم بیارم
آروم میگرم سرمو پایین پات اگه بزارم
آرزو دارم


++
منو به عشقت چه راغب کردی 

خیلی زندگیمو جالب کردی
شنیدم تو روضه های قاسم
یه شبه طیب و طیب کردی


***نگاهی بَسَمه رو سیاهی بَسَمه***
گریم گرفته مثل بچه مرده ها دلم گرفته

کدوم گناهم منو تو  تورو ازم گرفته
گریم گرفته


دلم گرفته دل من از عالمو آدم گرفته
بده چناهم نوکرت بهونه ی حرم گرفته
دلم گرفته


++
باخودم تو روضه خلوت کردم
باخودت خصوصی صحبت کردم
من یه کربلا میخوام بی تابم
که بگی باشه اما صبر کردم

۴۳ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۳۰
وحید
بیا با هم قراری بگذاریم
من
بنشینم در همان بیشه دلنواز همیشگی
و بگویم از عاشقانه های مشترکمان
و تو
لبخند بزنی
و دلم
سرشار شود
از احساس ناب داشتن تو



مهمون نوشت میهمان
*****************
مبعث رسول مهربانی ها تبریک و تهنیت فراوان " ای احمدیان به نام احمد صلوات*** هر دم به هزار ساعت از دم صلوات*** از نور محمدی دلم مسرورست*** پیوسته بگو تو بر محمد صلوات"اللّهـُمَّ صَـلِّ عَلے مُحَـمَّد ﷺ وَ آلِـ مُحَـمَّد ﷺ وَ عَجِّـلْ فـَرَجَـهُم
* کلیک رنجه کنین یه تصویر زیبا برا عیدی
* تصمیم داشتم کلی گلایه کنم:
- از برنامه های صدا و سیما از اینکه وقتی یه برنامه ارزشمند و پرمفهوم_ از نظر من_ مثل کلاه قرمزی داره پخش میشه و کلی راهکار به کوچیک و بزرگ میده و مفاهیم ارزشی زندگی ایرانی رو برامون زنده میکنه یه عده ادم نقطه چین میان میگن این برنامه باید متوقف شه چون بدآموزی داره یعنی از اونهمه کارتون های غربی که خشونت رو تزریق میکنن به ذهن کودک و اینهمه تولید داخلی که ترانه و رقص یادشون میدن بدتره؟!
- از فراگیر شدن شبکه های اجتماعی و کمبود وقت خانواده ها برای همدیگه، که متاسفانه دشمن داره نرم وارد میشه تا قشر ارزشی ما رو از مولفه های ارزشمند و اصلی خانواده اسلامی ایرانی دور کنه و حواسمون نیست...
- از بی بصیرتی بعضی عوام و خواص که دانسته یا ندانسته دارن کارایی میکنن که دِین بزرگ خون شهید و ... میاد رو گردنشون و خیالشون نیست ( توی پرانتز بگم جرات نمیکنم از مدیر میهمان که بیشتر این موضوع رو توضیح بدم و الا دل خونی دارم...)
- از واجب های فراموش شده ای که گاهی اینقد راحت از کنارشون میگذریم و اصلا عین خیالمون نیست! بابا اینا واجبن ما فراموششون کردیم و سر همین فراموشی دارن همه چی رو ازمون میگیرنا...
- از پخش یه سری مطلب و جک و لطیفه که ادم وقتی میخونه بیشتر گریه اش میگیره. که دارن مستقیم اعتقاد ما رو نشونه میرن و تمام دین ما رو به سخره میگیرن و چقد نرم و ملایم رفتار میکنن که خیلی از مسایل رو عادی سازی کنن و ما فقط می خونیم و گاهی هم متاسفانه پست مجدد هم می کنیم...
- از شبهه هایی که مطرح می کنن و جواب میدن و سندیتی برای اثبات یا رد اون موضوع ندارن و هدفشون فقط ضربه زدن به اصل دین و انقلاب و ادمای ارزشی هست...
- از بعضی ادمای راحت طلب (یعنی خطابی محترمانه تر از این نداشتم بگم) اینایی که توی هر موضوع و مساله ای که اتفاق میفته میشینن و میگن صبر میکنیم ببینیم رهبری چی میگن! یعنی اقا اینهمه صحبت کردن و روشنگری داشتن و موضع خودشون رو صریح اعلام فرمودن تا امثال ما توی هر موضوعی بصیرت داشته باشیم و تصمیم درست رو به موقع بگیریم نه اینکه...
* خب چون عیده قرار نیست انتقاد کنم هیچی نمیگم دیگه
* راستی تا یادم نشده بگم مخاطب این پست بسیااااااااااااااار لطیف و عاشقانه خدایی هست که بودنش همه دارایی منه و مخاطب خاص برا نویسنده بسیار محترم میهمان نداره بنده خدا رو سوال پیچ نکنین
* ماه سپید همیشه جاری خدا هم داره تموم میشه و من هنوز اندر خم یه کوچه ام که ای داد بیداد تموم شد و نفهمیدم. اینم نمونه ای از بی لیاقتی که گاهی با وقت ندارم و کارای مهم تر دارم که خودشون مثل عبادت و ذکر و دعا هستن و ... گاهی فکر میکنم فقط دارم توجیه میکنم بی لیاقتی خودمو.
* توی تمام عاشقانه هاتون با خدا همه رو دعا کنین و قدر بدونین خدا بهتون فرصت میده باهاش حرف بزنین و صداش کنین و ... همین که بهمون اجازه میده نماز اول وقت بخونیم و بدونیم داریم چی میخونیم و چی بهش میگیم همین که توی این حس ناب، آرامش نگاه خدا رو دلمون نقش می بنده نعمت ارزشمندیه که دعا کنین همه لایقش باشیم.
* توی این ایام ارزشمند برای نسل شیعه خیلی دعا کنین. برای همه اون ادمایی که لذت بندگی خدا رو نچشیدن و دورشدن. دعا کنین برگردن...
* برای همه اونایی که توی جنگ و غارت و ناامنی دارن زندگی میکنن و دین و اعتقادشون رو حفظ میکنن دعا کنین و قدر آرامش خودمون رو بدونیم و شاکر خدا باشیم واسه داشتن رهبر عزیزمون و نیروهای گمنام انقلاب و همه اونایی که توی راه و هدف و منش اسلام و انقلاب خستگی ناپذیرن.
* توی ماه پیامبر مهربانی ها، رحمت للعالمین رو واسطه قرار بدین و دعا کنین اقامون بیان: اللهم عجل لولیک الفرج
** یعنی دیگه عمرا نویسنده میهمان اجازه بدن مهمون بیاد اینجا. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
۲۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۳۸
وحید

فهمیده ام ؛ 

میشود با دیدن بهار تعبیرهای مختلفی کرد. 

یکی یاد مرگ و رستاخیز بیافتد، 

یکی یاد جوانی و عمر گذشته، 

یکی یادِ یار، 

یکی انتظار، 

یکی ....

فهمیده ام «بهار» آوردنی است.


******

پی نوشت :

- بهار برای من هم ...

چقدر برای این سه نقطه حرف دارم .

۳۹ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۳:۰۵
وحید


ابوتراب را گفتند: یا علی ما فعلت حتی تصیر علیا؟
چه کردی که "علی" شدی؟
حضرت فرمودند: انی کنت بوابا لقلبی.

نگهبان دلـ♡ــم بودم!


پی نوشت:

- ولادت امیرالمومنین(علیه السلام) و روز پدر رو خدمت همه رفقا و دوستان بزرگوارم تبریک میگم.
- از علی(علیه السلام) نوشتن، از کسی که تمام خزائن عالم به دستشون هست خیلی سخته؛ من ِ کوچیک و بیچاره کجا و نوشتن از مولا کجا؟
- از خدا میخوام روز به روز محبت آقا رو تو دلمون بیشتر کنه و ما رو در بهشتش با امیرالمومنین و مادر همه ی خوبیها محشور کنه.
- بعضی از رفقا قراره معتکف بشن و چه سفر ِ زیباییه این اعتکاف ... رنگها تغییر میکنه و دلها قشنگ میشه، از همه ی عزیزانی که به این سفر معنوی میرن خواهش میکنم برای من ِ رو سیاه خیلی دعا کنند.
- و در آخر:

تمام لذت عمرم همینه                  که مولایم امیرالمومنینه

۳۶ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۱۵
وحید

سال گذشته یه مطلبی به نام عشق نوشته بودم که نظرات مختلفی از سوی دوستان نوشته شد

آدم ها
یا حقیقی اند
یا مجازی.
اما
عشق
عشق است ... 

بعضی از نظرات موافق بود و بعضی مخالف؛ هر چند من روی این موضوع خیلی حرف زدم و حرف ها دارم که بماند ...
گاهی به رفقای نزدیک میگم حرف های منم به درد خیلی جاها نمیخوره و به قول استادمون که می گفتن: حرفهاش به درد اجتماع نمیخوره ...

اما موضوعی که باعث شد این پست توی ذهنم مرور شه این بود که یکی از هم وبلاگی های عزیزمون هست که متاسفانه بخاطر کسالتی، بیمارستان بستری شده و این ایام دوستانی که تو فضای مجازی ایشون رو میشناسن بسیار ناراحتند...
دوستی که موضوع رو بمن گفت بقدری متاثر بود که اشکش جاری شده بود...
اون شب که این خبر رو شنیدم خیلی ناراحت شدم و خدا رو به اون چهارده حرف قسم دادم و از خانومی که " بعد از اون دنیا قشنگ نیست " خواستم که این عزیز و شفا بده...

بازم میگم: آدم ها یا حقیقی اند یا مجازی
اما عشق عشق است ...

*******

تو دلم حرف زیاده ...

۳۰ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۳۴
وحید

أسألُکَ بِحقِّ . . . طه و یس و کهیعص و حمعسق ...مفاتیح/دعای شب عرفه


این حرف ها

نه معنایشان را می دانم

و نه می فهمم حقشان چیست

که می شود خدا را به آنها قسم داد...

وقتی هم که می شمارمشان

چهارده حرف بیشتر نیستند...


پی نوشت:

- خدایا! به این چهارده حرف ...

۴۸ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۴۵
وحید

ای کاش دروغ بود... اما
 بالا برویم
پایین بیاییم
                 قصه ی کوتاه عمر تو
                                            راست است...
 ...................
روزت مبارک

۳۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۱ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۰۰
وحید

حسن حسن حسن ، احمد

جانم احمد جان

حاج حسن رفتی مذاکره ، یه چی میگم به شیطان بزرگ بگو حتما

بفرما حاجی


بگو :

با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیاتمان را علیه آنها شروع خواهیم کرد

هر کس با ماست ؛ بسم الله !

هر کس با ما نیست ؛ خداحافظ !


امام خامنه ای (حفظه الله):

چه توافق هسته ای بشود ، چه نشود ؛ این را بدانید امنیت اسرائیل تامین نخواهد شد...

۴۰ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۱ ۱۱ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۱۶
وحید

ما سیـنه زدیم و بی صدا باریدند
از هر چـه که دم زدیم آنها دیدند
مـــا مدعیــــان صــف اول بودیم
از آخــر مجلس شـهدا را چیدند


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جریان یکی از دیدارها دو بیت از اشعار یکی از شاعران درباره‌ی شهدا را قرائت کردند. به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی KHAMENEI.IR نماهنگ «در آرزوی شهادت» را تهیه و منتشر کرد.
در این نماهنگ فیلم قرائت شعر توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی شهدا برای اولین‌بار منتشر شده است. همچنین از دیگر بخش‌های نماهنگ «در آرزوی شهادت»، تصاویری از حال و هوای گلزار شهدای بهشت زهرا سلام‌‌الله‌علیها در روزهای پایانی سال ۱۳۹۳ و صوت بیانات رهبر انقلاب در سال‌های ابتدایی دهه شصت درباره‌ی مسأله شهادت است.

جــــــــــانــــــــــم فــــــــــــــــدایتــــــــــــ

امــــــــــــــــامــــــــــــــــم

۳۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۴۴
وحید

بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام

مشغول کار ِخانه شدی ،خوش سلیقه ام

زهرا مرا چقدر بدهکار میکنی

داری برای دلخوشیم کار میکنی

آیینه ی پُر از تَرَکم احتیاط کن

رحمی به حال و روز دل ِ کائنات کن

باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست

ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست

گیرم که گَردگیری امروز هم گذشت

فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت

آشفته خانه ی جگرم را چه میکنی؟

۱۴ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۳۰
وحید

... حبیبٌ غابَ عن عینی و جسمی

و عن قلبی

حبیبی

لا یغیبُ

و چه دردناک است

آن که دوستش داری

و همیشه در قلب توست

پیش چشم هایت نباشد

و نتوانی

در آغوشش بکشی ...

...........................................................

از عاشقانه های امیرالمومنین بر سر مزار تمام هستی اش ... فاطمه زهرایش .
بحار الانوار: جلد 43 صفحه ی 217

 

۱۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۵۷
وحید

امروز فقط برای تو می نویسم
برای تو که از همه به من نزدیکتری و بهتر از همه از دلم خبر داری .
برای تو که از روز اول ، لطفت ....
و خودت میدانی این سالها بر من چه گذشت!!!!

از دردهای همیشگی
از نگاه های متفاوت
از با پر رویی در صحنه موندن
از دنیایی که نفس کشیدن درش سخت شده
از حرفهایی که تو سینه موند
از پژمردگی این روزهام
و از ...

برای تو که انگار میخواهی یک جوری آرامم کنی و شاید دلم را بدست بیاوری
اما ...
اما این روزها ، لطفت ، بیشتر و بیشتر در زندگیم رخ عیان کرده
انگار قرار است ، روزها را روز به روز بر من سختتر کنی
انگار قرار است حرفهای بیشتری بشنوم
انگار قرار نیست کسی بفهمد که چه میگویم
انگار نمیشود که نمیشود که نمیشود
و این چه امتحانیست که آخِرش پیدا نیست ...
باشه
اما قرار ما چیز دیگری بود ...

 *********************

 پی نوشت :

- این پست و فقط خودم میدونم و خدا ، و هیچکسی نمیدونه من چی گفتم ، چون احتمالا هرکسی یه تفسیری میکنه ...
- چند وقتیه در فشارهای مختلف روحی و جسمی هستم و از دیروز خیلی احساس پژمردگی میکنم...
- فردا ان شاء الله اگر دعوت بشم میرم جایی که دلم آروم میگیره ، میرم راهیان نور ... این چند روز با خودم خیلی حرف زدم ، میگفتم تو نوزده سال گذشته برای چی رفتی و امسال با چه نیتی میری؟
با خودم می گفتم : من راه و گم کردم و قرار نبود به اینجا برسم ...
- سال 93با تمام فراز و نشیبهاش رو به پایانه ، با خاطرات خوب و بد در فضای حقیقی و مجازی .
- امروز در آخرین جلسه کاری پایان سال 93 ، وقتی دعای یا مقلب القلوب و خوندن ، عجیب بهم ریختم و اشک تو چشام جمع شد ، وقتی این دعا خونده میشه ، میخواد فصلی جدید در بودنمون رقم بخوره و من نمیدونم قراره احوالاتم در فصل جدید چگونه باشه .
- حلالمون کنید و لحظه تحویل سال ، دعا کنید من هم مشمول حول حالنا بشم .

یا فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) یا امام رضا (علیه السلام)

۲۴ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۰۷
وحید

قصه عشق ما را باید با غروب بود تا دانست ، و با هوای ابری پاییز و با مرغی که به ناچار پشت میله های بی احساس قفس نغمه سرایی می کند.
ماجرای غم انگیز ما را در محفل شمع و پروانه بایستی شنید و با لبخندهایی پیوند خورده با اشک، در آه سوزان شنهای داغ دیده ...
باز دلم هوای شلمچه کرده...

باز از فرسنگها راه، بوی عطر خاکریزهایش مستم می کند...
باور کنید دیگر خسته شده ام، باید بیایم نفسی بگیرم و با شهر بسازم...
همین که می آیم آرام آرام با زندگی روزمره دست اخوت بدهم، نمی دانم چه می شود که درست هنگام هنگامه، آنجا که می روم تا فتحی دیگر در بودنم را رقم بزنم، به سراغم می آیید و...

خدایا چاره ای ... درمانی ... راهی ...
خوب می دانم که یک بیابان و چند خاکریز و یک غروب نمی تواند اینچنین هستی ام را به بازی بگیرد که بیابان بسیار است و خاکریز مشتی خاک و غروب کالایی که همه جا یافت می شود ... آری!

آری! آنچه عنان وجودم را به دست گرفته، روح های مطهر بلندی است که از مشتی خاک، شلمچه ساخته اند...
فدای آن ستونی که نیمه های شب پیچ و خم خاکریزها را به آرامش حرکت ابرها طی می کرد...
فدای آن اشکی که در پرتو منورهای عشق با لبخند، عقد اخوت می خواند...

ای شهیدان! گمان می کردیم گذشت زمان، هوای سرزمین پاکتان را از ذهنمان خواهد زدود اما داغ فراق شما روز به روز بیشتر هوایی مان می کند

پی نوشت:

یه مدته با تمام مشغله های کاری که آخر سال بیشتر هم شده با رفقا پیگیر سفر عشق هستیم
همون سفری که دلم پر میکشه براش، وقتی به ماههای پایانی سال میرسیم حالم عجیب دگرگون میشه و اصلا پای موندن ندارم
این ایام به سختی تو محل کار بودم و مثل پرنده ای بودم که تو قفس زندانیش کردن داشتم فکر میکردم اگر یه سالی نتونم سال تحویل مناطق جنوب باشم چه حالی بهم دست میده
دعا کنید امسال هم دعوت بشم

۳۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۳۵
وحید


کاش

قصه ی چادرت

افسانه بود...

۲۷ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۲۳
وحید

 

و لستُ أدری خبرَ المسماری...


قریب به هزار و جهارصد سال گذشته است...                        

.......................                       

خبر در و دیوار را

هنوز هم که می شنوم

داغ است...

۱۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۰۹
وحید

وای من و وای من و وای من...
 

این روزها با روضه های تک مصرعی بیشتر آتش می گیرم

.................

دارم فکر می کنم
اینها مصرع نیستند
بیت نیم سوخته اند...

۱۳ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۰۸
وحید

از نظر قرآن نمی توان به کسانی که راه می روند و چشمانشان باز است بگوییم که زنده هستند مُرده های متحرک هستند

ما انسانها را خلق کردیم که به "حیات طیبه " برسند.

اگر خداوند اراده ی خیری برای کسی کند، کاری می کند که او میل به انجام کارهای خدایی بردارد و اوامر الهی را گوش بدهد. نشانه ی کسانی که مرده متحرک هستند اینست که حدیث را می شنوند ولی یادشان می رود، حتی پای مجالس موعظه هم می نشینند.
برای بدست آوردن "حیات طیبه" باید زحمت کشید.

قرآن می فرماید: وقتی که شروع می کنند برای مبارزه ما آنها را زنده می کنیم،(معلوم است اینها اول مرده اند).

مومن دو قلب دارد:
۱ ـ قلبی که در ما می تپد.
۲ ـ قلبی که باید با آن حرکت کرد به برکت عَمَلِمان.

علم حقیقی علمی است که در قلبمان ریخته می شود و قلب هم ظرفی است که معارف الهی در آن جای می گیرد. اگر با چشم گناه کنیم می رود و می رسد به قلب، قرآن هم بخوانید دیگر اثر ندارد. اعمال زشت ظرف را خراب می کند تا جایی که قلب میمیرد.

اگر بتوانی چشم را کنترل کنی، گوش را کنترل کنی، یک کار خوب که می کنی قلب روشن می شود و نورانی می شود، اول انسان نورانی شدن قلبش را نمی فهمد بعد کم کم می بیند و می فهمد نوری در قلبش است.
استقامت میخواهد تا انسان به این مرحله برسد.



پی نوشت ها
**********

- این مطلب از دست نوشته های کلاسهایی هست که در سال ۸۶ شرکت میکردم و مربوط به روزهای خوبیه که بیشتر به فکر خودم و دلم بودم، اون روزهایی که به دنبال قلب سلیم بودم.
ـ امشب مطالب قدیمی میهمان رو مرور می کردم، این مطلب رو دیدم و باز خوندم و باز هم بدلم نشست و بارها و بارها خوندمش. نوشتم برای تکرار و یادآوری به دلم و بعد برای تذکر به خودم که یادم باشه به دنبال چه بودم و به دنبال چه میریم .

۳۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۳ ، ۰۴:۳۰
وحید

عشق را بین که علمدارترین می آید

اشک را بین که گهربارترین می آید

شد شریک غم ایام حسینش زینب

عشق را محرم و غمخوارترین می آید

بر سر بام فلک نَه ، سر نِی شهر به شهر

ماه را بین که خریدارترین می آید

لشگر غم اگر آید به مبارکبادش

باز در قافله سالارترین می آید

در زلال نظر پاک حسینش غرق است

کربلا را ز جنان یارترین می آید

آنکه در هاله ای از نور هم افشا نشود

سر بازار گرفتارترین می آید

می سزد بار ولایت به امانت دستش

سوی مظلوم مددکارترین می آید

این مونث شده پیغمبر امداد حسین

هر کجا رفته حرم ساخته از یاد حسین

نوشته بود :

مرده ای را پیش زینب "س" بردند

نزدیک بود

با نگاهی جد و آبادش همه احیاء شود ...

جانم زینب ...

۲۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۵
وحید