بعد تو دنیا قشنگ نیست ...
... حبیبٌ غابَ عن عینی و جسمی
و عن قلبی
حبیبی
لا یغیبُ
و چه دردناک است
آن که دوستش داری
و همیشه در قلب توست
پیش چشم هایت نباشد
و نتوانی
در آغوشش بکشی ...
...........................................................
از عاشقانه های امیرالمومنین بر سر مزار تمام هستی اش ... فاطمه زهرایش .
بحار الانوار: جلد 43 صفحه ی 217
قلب مرا زخانه تکانی معاف کن
بگذار روی شیشه بماند غبار تو
این روزها همه به سفر فکر می کنند
من قصد کرده ام بمانم کنار تو
امسال که به درد ظهورت نخورده ام
سال جدید کاش بیایم به کار تو
خدا رو شاکرم که امسال هم توفیق شد فصل جدید در زندگیم و در مناطق جنگی و کنار شهدا رقم بزنم
الحمدلله سفر خوبی بود و دستاوردهای خوبی داشت
تو این سفر توفیق بود رفیق خوب و دوست داشتنی یعنی مدیر وبلاگ فانوس که تو منطقه دهلاویه خادم الشهدا بود رو زیارت کنم .
البته از روز اول سفر باروون شدید دوکوهه کار دستمون داد و به سختی سرما خوردم و هنوز هم ادامه داره .
دعا میکنم ان شاء الله به حق شهدا ، امسال بهترین تقدیرها رو برامون بنویسند .
اینم چند تا از پست هایی که از روز اول تو لاین گذاشتم و رفقایی که شماره منو داشتند حتما دیدن :
صبح دوکوهه ، بارون ، خیس شدن
احتمال زیاد سرما رو خوردم
واقعا بعد از مدتها نفسی کشیدم
جای همه رفقا خالی ...
آهای فکه ! تن سرد گناهانم تب گرم رمل هایت را می خواهد ؛ مرا دریاب
امسال جای خیلی از یاران خالیه
اسم تک تکشون و ریختم تو دلم ، کشون کشون تو مناطق میبرم
ای دل ؛ توانی
ارباب ؛ دریاب
هر سال منم عبد و عطایت مادر
خوش بخت شدم من از دعایت مادر
نوروز که قابلی ندارد بی بی
صد عید ، الهی به فدایت مادر ...
نوروزتان فاطمی
اشکهای امروز روضه مادر ، تقدیم دلاوریهات
ای با غیرت ...
روز اول سال جدید ، زیارت هویزه امسال صفای دیگه ای داشت
هر چند به لطف بارون دوکوهه شدیدا سرما خوردم و به کمک آمپول و دارو فعلا ....
حالا دیگر محمودوند برای خودش مقر شده
پادگان شده
حالا محمودوند پذیرای یاران گمنامیست که عمرش را به دست داد تا گمنام نمانند
امروز داشتم فکر می کردم ؛ یه روز هم میرسد که از من پذیرایی کنی
میهمان منتظر آن روز است ...