میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

وَ لَمّا جــاءَ موُِِسی لِمیقاتِنا وَ کَلَمَهُ رَبُّهُ

یا موسی ...

این روزها

از دردهایِ دلِ من هم 

با خدا

سخن بگو ...

*************************************************

پی نوشت :

- کاش می شد بروم بالای کوه و با هزار اسم زیبایت صدایت کنم .

- کاش می شد از شما گلایه کنم ... و تو خودَت خوب میدانی چرا... اما نه ... میگذارم برای روز دیدار ...

- کاش می شد ...

- اما اعتراف میکنم ؛ جز تو کسی را ندارم

۳۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۲ ، ۰۸:۱۰
وحید
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ ، از میان برخیز

حجاب ...

بعضی اوقات فراتر از یک کلمه می شود

یکبار می شود فرهنگ زیبا و دلنشین

یکبار می شود دیوار

گاهی مورد خشنودی حضرت دوست

و گاهی

مانع وصل یار ...

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

ـ به مناسبت روز بزرگداشت حافظ

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۱:۰۳
وحید

بعضی وقتها سلام یعنی خداحافظ ...

چه زیبا شروع شد

اما افسوس

زود تمام شد ...

ناراحت نباش علی جان

گرفتن هدیه مهم بود

یک ثانیه با فاطمه بودن ، به تمام عالم می ارزد

فاطمه (سلام الله علیها) هدیه الهی بود ...

پی نوشت :

زیباترین تقارن تاریخ را نگر ... کوثر بدست ساقی کوثر رسیده است ... این تقارن زیبا نصیبتان

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۰۸:۱۹
وحید
دلم به وسعت آسمان بی انتهایت گرفته خدای مهربانم
می شود کمی فقط کمی قافله دلخوشی هایت را به سرزمین دلم روانه کنی

مهربانترینم!
گاهی این رودخانه جاری وجودم غرقم میکند و غریقی یافت نمیشود....
گاهی پای دلم می شکند در این تکاپوی پر هیاهوی به مقصد نارسیده ام...

عزیزترینم!
تو خوب میدانی که باران چشمانم چرا بند نمی آید
و خوب میدانی که در چه تلاطمی ثانیه می شمارم

بخشنده ترینم!
از لطف بی انتهایت کمی صبوری روزیم کن
تا شب های حکمتت را عارفانه در یابم  یا غایه الامال العارفین

پی نوشت :

ـ یا سریعَ الرضا ...

همین که از من ناراحتی یعنی دوستم داری ...

این و از لطف چند روز گذشته و دیروزت ، بیشتر فهمیدم !!!!!                                                                     

ـ این روزها ؛ ... بیشتر از قبل شده ... الحمدلله

********************************************************************

_ چند روزی با تیم ویژه عازم یکی از استانها بودیم ، ولی حیف که یکی از اعضاء به دلیل مشکلی نتونست بیاد اما یه پدیده ای با ما همراه بود که نگو و نپرس ...

_ هر چند علاقه ای برای رفتن به اون استان و الان نداشتم اما چه کنم که بالاجبار باید میرفتم و خیلی سخت گذشت ...

۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۲ ، ۰۸:۳۷
وحید
گاهی فکر میکنم        

آدم ها یک روز بر می گردند به نقاشی بچگی هایشان

به همان خانه کوچک با سقف شیروانی و دودکش

که همیشه از کودکی کنارش یک درخت می کشیدم

چند روز پیش ، ایمیلی برام اومد که عکس خانه ای در اون بود و پرسیده شده بود :

در عکس پایین تابلو روی دیوار چه چیزی کم دارد ؟

 

باز هم حال و هوای کودکی ، من و به سوی درختی سرسبز سوق داد

جوابش این بود :

در زندگی شخصی ، به بیشترین چیزی که اهمیت می دهید رشد معنوی خودتان است .

دلم گرفت ...

با خودم گفتم ...

ای کاش از کودکی به رشد معنویم فکر می کردم ...

ای کاش همیشه در کودکی بودم...

ای کاش ...

پی نوشت :

- این روزها امتحانات سختت شروع شده ... نمیدونم تا کی و کجا ادامه داره ... فقط میدونم دوری از تو بیچاره ام کرد... اگر به تو نزدیک بودم در حصن حصین تو بودم ... هر روز دارم از اون روزهای خوب بیشتر فاصله میگیرم ... خودت کمکم کن ... خودت دستم و بگیر ...

- خدایا من و به خودت برسون ...

- راستی دوباره این جسم ، با من یار نبود ...

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۰:۱۳
وحید
همیشه عطر عجیبی داشت

نام عطرشو وقتیکه میپرسیدم

می خندید و جواب سر بالا می داد !!

شهید که شد توی وصیت نامه اش نوشت :

به خدا قسم هیچگاه به خودم عطر نزدم

هر وقت خواستم معطر شوم فقط از ته دل میگفتم :

بـــــــــا حــــــــسیـــــــــــن ...

چند روز پیش پدر یکی از دوستان فوت کرده بود و برای خاکسپاریش با چند تا از رفقای دیگه رفتیم بهشت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ، مراسم خیلی زود تموم شد و ما هم از خداخواسته رفتیم سر خاک شهدا .

فضای قطعه شهدا و آب و هواش با قطعه اموات خیلی فرق داشت .

این و تو تغییر قطعات به راحتی میشد حس کرد .

اونجا به یکی از رفقا که از بچه های جبهه و جنگ بود گفتم : به اخویم وصیت کردم ، بعد از اینکه از دنیا رفتم من و تو غسالخونه نبرند و تو مسجدمون غسل بدند .

شما هم یه کاری کن من و تو قطعه های 26 و 27 یا 28 دفن کنند .

یکی دیگه از رفقا گفت : بریم قبر بخریم

بهش گفتم : بیا فاطمی زندگی کنیم

دنبال قبر خریدن نباش

پی نوشت :

- هفته دفاع مقدس گرامی باد .

- دیشب رفته بودم سازمان هنری و رسانه ای اوج ، مراسمی با عنوان سومین عصر خاطره با هنر مبارزه به منظور تقدیر از اولین فیلمهای تولید شده دفاع مقدس بعد از انقلاب برگزار شد .

- گوشه هایی از فیلمهای مرز ، فرار ، هفت گذرگاه و حماسه قهرمانان به کارگردانی آقای حیدری پخش شد و از ایشون تقدیر شد ، فضای تولید اینگونه فیلمها و نگاهشون به جنگ برام خیلی جالب بود .

- حضور سید نورالدین عافی (پسر ایران) و صحبتهاش با اون لهجه شیرین آذری مراسم و زیباتر کرده بود ، هر چند حضور بعضی از آقایون سینمایی .... بود .

۳۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۰۵:۴۰
وحید
سفارش امام رضا (علیه السلام) به عبدالعظیم حسنی :

سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو :

در دلهای خود برای شیطان راهی باز نکنند

و آنها را به راستگویی در گفتار

 اداء امانت و سکوت

 ترک منازعه و خصومت

جدال در کارهای بیهوده فرمان ده .

- یا امام رضا (علیه السلام)

غلام کوی تو هستم مرا به کس مفروش          به قطره قطره اشکم مرا به کس مفروش

- حرفهای دلم از بس با تو زیاد است ، که دیگر حالی برای نوشتنش نیست .

- امام مهربانم خودت برای احوالات دلم دعا کن .

۳۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۱۵
وحید
و فَتََحتَ بابَ فَهمی بِلَذیذ َ مُناجاتِهِم ...

 هنوز صدایت می کنم

هنوز هم دردهایم را فقط برای تو می گویم

هنوز جز تو  کسی حرفهایم را نمی شنود

هنوز ...

من هنوز

به سکوت تو عادت نکرده ام ...

.........................................................

فقط می خواستم جوابم را بدهی ... همین

 

پی نوشت :

- امروز از روی شرمندگی سرم و پایین انداخته بودم و بین جماعت راه می رفتم ...

- شهدا ؛ دوری از شما بیچارم کرد ... به کجاها کشوند منو ... زندگیم فرق کرد ... دیگه بوی شمارو نمیده

 

۳۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۲۶
وحید
یَِسمَعُون کلامی و یَرُدون سَلامی ...

مدتیه لحظه به لحظه این کلمات از ذهنم میگذره ...

تو حرم امام رضا ساعتها نشستم ...

بارها خوندمش ...

با گریه ...

با زاری ...

خواستم بیشتر بفهمم ...

امروز صبح ، در مسیر محل کار که فکر میکردم ، فهمیدم ...

فهمیدم :

جز تو

با هر که حرف زدم

صدایم را نشنید

***************************************************

- خدایا به حق اون شهدا و ۹۲ گلی که روز شهادت رئیس مذهب تشیع رنگ آسمون این شهر و عوض میکنند...

- خدایا به حق عاشقایی که بیشترین بها رو به دست دادند ...

- خدایا ... خدایا ... خدایا ...

- وقتی آگه شوی از حال دلم ای صیاد            که به کنج قفسم نیست بجز بال و پری

۲۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۲۷
وحید

 

این روزها زیاد یاد مادری می افتم که رفت خدمت آقا امام صادق (علیه السلام) .... گفت : خیلی وقت است پسرم از مسافرت برنگشته ، خیلی نگرانم ...

حضرت فرمودند : صبر کن پسرت بر می گردد .... رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت : پس چرا پسرم برنگشت ؟... حضرت فرمودند : مگر نگفتم صبر کن .... خب پسرت بر می گردد دیگر .... رفت اما از پسرش خبری نشد .... برگشت ؛ آقا فرمودند : مگر نگفتم صبر کن ...

مادر دیگر طاقت نیاورد ... گفت : آقا چقدر صبر کنم ؟ ... نمی توانم صبر کنم ... به خدا طاقتم دیگر تمام شده ...

حضرت فرمود : برو خانه ، پسرت برگشته است ... رفت خانه دید واقعا پسرش برگشته ...

آمد خدمت آقا امام صادق ، عرضه داشت : آقا جریان چیست ؟ نکند مثل رسول خدا به شما هم وحی نازل می شود ؟ آقا فرموده بودند به من وحی نازل نمی شود اما

" عند فناء الصبر یاتی الفرج "

صبر که تمام بشود فرج می آید ....

این روزها به خودم میگم : فلانی چه طاقتی داری تو ...

و دعا کن برای مادری که هنوز فرزندش برنگشته ...

                                             وسائل الشیعه ، جلد ۱۵ ، باب استجاب الصبر فی جمیع الامور ، حدیث ۲۰۴۶۲

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۴۱
وحید

"مسلم: دلم گرفته مرتضی....دلم گرفته مرتضی.... این همه چراغ ....توی این شهر....هیچ کدوم چشم هامو روشن نمیکنه.... این همه چشم توی این شهر....هیچ کدوم دلمو گرم نمی کنه.... این جا همه می دَوند که زنده بمونند ...هیچ کس نمی دَوه که زندگی کنه...... این شهر همش شده زمین...دیگه آسمونی نداره توی این شهر...من دلم آسمون میخواد مرتضی...
مرتضی: وقتی دلت آسمون داشته باشه...چه توی چاه کنعان باشه... چه توی زندان هارون...آسمون آبی بالاسرته......"

" گوشه ای از دیالوگ فیلم خداحافظ رفیق "

دیگه آسمون این شهر آبی نیست ...

دیگه آسمون این شهر ستاره نداره ...

دیگه رنگ آبیش و غبار دو رویی و ریاء گرفته ...

خوش به حال اونایی که رفتند و زیر این آسمون نفس نمی کشند ...

خوش به حال اونایی که رفتند و نمی بینند ارزشها رنگ عوض کرده ...

خوش به حال اونایی که رفتند و نمی بینند ملاک ارزشها جسمانی شده ...

خوش به حا اونایی که رفتند و نمی بینند همه چیز این شهر مادی شده ...

خوش به حال اونایی که رفتند و نمی بینند همه چیز این شهر ظاهری شده ...

خوش به حال اونایی که رفتند و نمی بینند که همه به خاطر و پست و مقام میخوانت ...

دیگه خوب بودن رنگ نداره ...

دیگه پاک بودن خریدار نداره ...

دل نوشت :

- از دیروز بدجوری دلم شکسته

- دیگه نفس کشیدن  زیر این آسمون برام سخت شده

- دیگه تحمل بودن تو این شهر و ندارم

- اون امیدی که بهش داشتم به نا امیدی رسید

-  اللهم الرقنی توفیق الشهاده فی سبیلک

 پی نوشت :

فردا میرم پیش آقام امام رضا (ع) ، اما نه مثل قبل ...

 

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۸
وحید

 

چند سال پیش اولین باری بود که  تو محل کارم دیدمش ، تو چهرش آرامش خاصی داشت ، مثل بعضی از جانبازها و اسرایی که بعضا همیشه ناراحت  و گلایه دارند ، گلایه ای نداشت .

بچه خوزستان بود و تو شرهانی اسیر شده بود . اما بعلت بدی آب و هوا  ،دکترها گفته بودند که به استان دیگه بره و تو اصفهان ساکن شده بود ، بدلیل بیماری که داشت  و باید زود به زود عمل می شد ، مجبور شده بود به دور از خانوادش تو تهران سکونت داشته باشه و زن و بچش تو اصفهان باشند . خودش بازنشسته یکی از دستگاههای دولتی شده بود که بخاطر بدهی های بانکی همه حقوقش کسر می شد و  دریافتیش حدود ۶۵۰ تومن بود (۶۵۰۰ هزار ریال) ، بخاطر اینکه جایی در تهران نداشت تو نمازخانه فرودگاه مهرآباد می خوابید .

در اثر مشکلات ناشی از اسارت ، یکی از کلیه هاش از کار افتاده بود و کلیه دیگش سنگ ساز و صعب العلاج شده بود . به من گفت دل داری که یک چیزی و ببینی ؟ گفتم : آره ، یه قوطی از کیفش درآورد که یه لوله در اون بود که دور تا دورش مثل دونه های تسبیح سنگ بسته شده بود . می گفت باید هر ۵ روز یکبار عمل جراحی بشه و این لوله در بدنش قرار بگیره که بعد از ۵ روز دیگه تعویض بشه . شرح عملهاش و که دیدم هر ۵ روز تحت عمل جراحی قرار گرفته بود که تو یکی از شرح عمل هاش نوشته شده بود که ۱۲۰ ثانیه قلبش از کار افتاد .

بسیار گرفتار بود و مشکلات فراوانی تو زندگیش داشت ، مشکلات مالی ، دوری از خانوادش ، دردهای شدید ناشی از بیماری که در اثر اسارت نصیبش شده بود و بیشتر بیشتر از اون دردها ،درد کم لطفی مسئولین !!!!!

وقتی ازش  پرسیدم گلایه ای نداری ، لبخندی زد و  آروم آروم اشک از چشمهاش سرازیر شد . گفت : زهرا ، زهرا مریضه ، پول ندارم عملش کنم . زهرا دختر ۱۰ سالش بود که بیمار بود .

اون روز تا شب حالم خراب بود ، دیدن همچنین شخصیتی که انقدر راضی به رضای خدا بود ، تلنگری بود در زندگی دنیایی خودم .

اگر بخوام از این بزرگوار بنویسم  فکر کنم بشه یک کتاب نوشت ، از زندگی و خاطرات جنگ و اسارت و خاطرات زندگی بعد از جنگ .

امروز بهش زنگ زدم و روز ورود اسراء به ایران و بهش تبریک گفتم ، دیدم چند روز پیش یکصد و بیست و چهارمین عمل جراحی و انجام داده . یک ساعت بعد با یه جعبه شیرینی به مناسبت همین روز اومد اداره و از دیدنش خیلی خوشحال شدم .

پی نوشت :

- الان حدود ۴ سالی هست که با این رزمنده و آزاده عزیز رفیق هستم و با هم رفت و آمد داریم .

- بخاطر اینکه دوست نداره ، اسمش جایی مطرح بشه از نوشتن اسم این عزیز معذورم .

- تلاشهای زیادی برای حل مشکلاتش شد ، که خدا رو شکر الان وضعیت بهتری از قبل داره .

- چند وقتی هم هست که کبدش هم دچار مشکل شده که براش دعا کنید .

دل نوشت :

- خدایا خودت میدونی که رضایت تو رو چقدر دوست دارم و شوق رسیدن به رضای تو در دلم موج می زنه .

- خدایا به منم یه صبری بده مثل ، رفیق اسیرم تا من هم از اسیری بند گناهام بیرون بیام .

- خدایا راضیم به رضای تو ، خودت بهتر میدونی چی تو دلم میگذره ...

آرومم کن .

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۳
وحید

السّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ قَرِینٍ جَلّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً،

سلام بر تو اى همنشینى که چون پدید آید احترامش بزرگ،
و چون ناپدید شود فقدانش دردناک است.

"صحیفه سجادیه ـ دعای وداع ماه مبارک رمضان "

 

تمـــوم شد ...

و چقدر سخــته این جدایـــی ...

روزهای زندگــی در  شهری زیبــا و پاکـــ ...

روزهای میــهمانی صاحبخانــه ای مهربــان ...

و وقت جدایــی چقدر سخــت گذشت ...

و این جدایــی چــقدر بغض آلــود بود ...

**********************************************************

پی نوشت :

- عید فطر و تبریک عرض میکنم ، آرزو دارم تمام بندگیهاتون مورد قبول حضرت حق قرار گرفته باشه .

- سال گذشته در همین ساعت به همراه استاد عزیزمون و رفقا در مسیر زیارت امام مهربانی ها بودم و نماز عید و تو قطعه ای از بهشت خوندم و امسال توفیق یار من نشد .

آیت الله علم الهدی در خطبه های سال گذشته نماز عید سعید فطر در حرم مطهر رضوی فرمودند : عید فطر عید ضیافت الله و عید قربان عید لقاء الله است که انسان را به کمال بشری می رساند.

           چه می شود که یار من به عهد خود وفا کند               و این دل شکسته را دوباره با صفا کند

           گذشت ماه روزه و در انتظارم ای خدا                      که دل نماز عید را به مهدی (عج) اقتدا کند

- انشاء الله فردا نماز عید و به آقامون امام خامنه ای اقتدا میکنیم .

دل نوشت :

- ...

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۵
وحید

ابری شدم به نیت باران شدن فقط            مور آمدم برای سلیمان شدن فقط

 باید زگوشه چشم تو کاری بزرگ خواست         چیزی شبیه حضرت سلمان شدن فقط

باید به شیعه بودن خود افتخار کرد                   راضی نمی شوم به مسلمان شدن فقط

دنیای دیگریست اسیری و بردگی                  آن هم به دام زلف کریمان شدن فقط

لایمکن الافرار زتیر نگاه تو                                چاره رسیدن است و قربان شدن فقط

در خانه ی کریم کفایت نمی کند              یک لقمه نان گرفتن و میهمان شدن فقط

این لطف فاطمه است عشق است تا ابد        سرمست از نوای حسن جان شدن فقط

فکری برای پر زدن بال من کنید                      من را اسیر زلف امام حسن کنید 

امروز ظهر دوباره باهاش جدی حرف زدم :

با اشک ...

با التماس ...

با قسم ...

از احوالات این ایامم

از سلب توفیق شبهای ارک

از کارهای گره خورده رفقا

از کم صبر شدنم

از بی حالی

از خستگی

از هدیه ای که بهم نداد

خدایا به حرمت این ایام و به حرمت کریم اهل بیت مددی کن  

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۰۹:۱۸
وحید
مدتی هست که در التهاب داغ امتحان صبوریت

دارم واحد پاس میکنم

و می آموزم توکل یعنی

بسپاری به او...

و خیالت از هفت آسمان آسوده باشد

که او هست

و تمام ستون های ترک خورده دلت را

به او تکیه دهی

و آرام بگیری

مدتی هست دلم روشن شده

به برکت سلام و زیارتهای روزانه ام

و حرف های ...

۳۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۲ ، ۱۵:۵۴
وحید
در کوچه های شهر دلم، نسیم عطر دل انگیزت پیچیده است و بهار بهار شکوفه از در و دیوار می بارد. آسمانش از موج موج نگاهت، آبی آبی است و خورشید خورشید نور عشق بر شهر می پاشد.

در هر کوی و برزنش درخت درخت مهر تو روییده. و جویبار جویبار امید بر پایشان جاری است؛ امید آمدن تو ... ای حجت خدا! شهر دلم آباد است از یاد تو و سرمست از نام تو، اما چه سود! که ناکام است در فراق تو ... ای تک سوار غریب، ای فارِسَ الحجاز!

غروب آدینه چه دل گیر می شود آنگاه که یاد غیبت، غم و غربت در دلها می پراکند و آه دل خستگان، فضا را آکنده می کند مولای من!

تو آنی که کوههای سربر سینه ی سپهر ساییده، بر خاک پایت بوسه می زنند. تو آنی که رودها به عشق تو در جوش و خروشند. تو آنی که بلبلان به هوای تو نغمه می سرایند. ای عزیز! دلهای منتظران، از هجر رویت صد چاک است، تو بیا ای مرهم زخمهای دل خستگان، یا مهدی! تو بیا و سرفرازمان کن، تو بیا تا دیگر هیچ شاعری نخواند:

بیگانگی نگر که من و یار چون دو چشم همسایه ایم و خانه ی هم را ندیده ایم.

پی نوشت :

- چند روزی باید به سفر برم و نیستم ، دعامون کنید ...

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۲ ، ۱۶:۱۳
وحید
بچه ها اگر شهر سقوط کرد نگران نباشید

دوباره فتح میکنیم

مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند

                                                               "شهید جهان آرا"

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۰۷:۲۳
وحید

سلام
فردا روز سرنوشت سازیه
امروز با خیلیا در خصوص حضور فردا و انتخاب اصلح صحبت کردم  ...
دلم خیلی گرفته 
از بعضیا اصلا انتظار نداشتم ...
ازبعضی از بچه حزب الهی ها !!!!!!!!!!!
انگار ارزشها تغییر پیدا کرده و گفتمان ارزشی اصلا معنی نداره .
 
- انشاء الله فردا به کسی رای میدم که پیرو ولایت و دنبال زنده نگهداشتن ارزشها باشه .
به فرموده حضرت آقا : ببینید دشمن چه کسی را نظاره گرفته و کی برای او خطر آفرین است ، همان شخص بهترین خادم ملت است .

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۱۲
وحید