میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

فرارسیدن ایام اربعین سیدالشهدا تسلیت باد

 

سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم این که بودم خواهر تو

حسینم واحسین گفت و شنودم
زیارت نامه ام جسم کبودم
چه در زندان، چه در ویرانة شام
دعا می خواندم و یاد تو بودم

برای هر بلا آماده بودم
چو کوهی روی پا استاده بودم
اگر قرآن نمی خواندی برایم
کنار نیزه ات جان داده بودم

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۰ ، ۰۸:۲۷
وحید
بسیجیها : حزب الله

رزمنده ها : حزب الله

کجا میریم : کربلا

در پی درگذشت حاج ذبیح الله بخشی حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، در پیامی درگذشت این پیر دلاور جبهه‌های جهاد را تسلیت گفتند. 

به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، در پی درگذشت حاج ذبیح الله بخشی حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، در پیامی درگذشت این پیر دلاور جبهه‌های جهاد را تسلیت گفتند و پاداش صبر و ثبات را برای ایشان از خداوند متعال مسالت کردند.

متن پیام به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت پیر دلاور جبهه‌های جهاد، پدر دو شهید و همرزم و همراه هزاران شهید، مرحوم حاج ذبیح الله بخشی را به همه مجاهدان راه حق و به خانواده محترم آن مرحوم تسلیت می‌گویم و علو درجات و پاداش صبر و ثبات را برای ایشان از خداوند متعال مسالت می‌نمایم.
سید علی خامنه‌ای 

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۰ ، ۱۴:۳۲
وحید
امروز قبله اول مسلمین ، به دست اسرائیل این غده سرطانی خاورمیانه افتاده است . امروز برادران فلسطینی و لبنانی عزیز ما را با تمام قدرت می کوبد و به خاک و خون می کشد . امروز اسرائیل با تمام وسایل شیطانی تفرقه افکنی می کند . بر هر مسلمانی لازم است که خود را علیه اسرائیل مجهز کند.( امام خمینی "ره")






دوستان عزیز سلام
الحمدلله پرونده فیلم پایان نامه با موفقیت به اتمام رسید و تصمیم گرفتیم این بار در شرکت پخش فیلم جبرائیل  به اکران یک فیلم ضد صهیونیستی بپردازیم و پس از بررسی های لازم , فیلم " شکارچی شنبه " به کارگردانی پرویز شیخ طادی انتخاب شد . برای اکران این فیلم با دوستانمون در مجموعه پخش جبرائیل زحمات بسیار زیادی کشیدیم و خوشحالیم که به فرموده حضرت روح اله عمل کردیم که فرمود : اگر مسلمین مجتمع بودند هر کدام یک سطل آب به اسرائیل می ریختند او را سیل می برد ،  اگر در دوران جنگ بعلت کمی سنمان نتوانستیم در جبهه ها حضور پیدا کنیم اما خوشحالیم که امروز در جبهه فرهنگی در رکاب امام خامنه ای توانستیم یک سطل آب در جهت از بین بردن این غذه سرطانی بریزیم تا انشاء الله دل مولایمان از این حرکت شاد شود . 
داستان این فیلم ماجرای یک کودک 8-7ساله است که در اثر تعلیمات پدربزرگش  که یکی از سران جریان فکری صهیونیسم می باشد با استفاده از آموزه های کتاب جعلی تلمود دچار استحاله فکری و ذهنی شده و از فطرت پاک انسانی حرکت کرده و تبدیل  به موجودی خشن و خطرناک و خونریز می شود .
این فیلم که از 20 مهر ماه در سینماهای تهران اکرانش آغاز شده ، پس از آن در سینماهای شهرستان به نمایش در خواهد آمد .
این فیلم دارای مفاهیم بسیار عمیق و کاربردی از خیانت و ظلم رژیم خودساخته اسرائیل است که زوایای خاصی از اعتقادات پوچ این غده سرطانی را به تصویر کشیده است .
لذا از همه دوستان دعوت می کنم که حتما این فیلم و ببینند و با حضور خود در سینماها از یک اثر ضد صهیونیستی حمایت کنند .

۵۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۰ ، ۲۳:۱۵
وحید


مرحوم شیخ طوسى رضوان اللّه تعالى علیه در کتاب رجال خود آورده است :
در یکى از روزها، عدّه اى از دوستان امام رضا علیه السلام در منزل آن حضرت گرد یکدیگر جمع شده بودند و یونس بن عبدالرّحمن نیز که از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصیّت هاى ارزنده بود، در جمع ایشان حضور داشت .
هنگامى که آنان مشغول صحبت و مذاکره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام علیه السلام ، به یونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هیچ گونه عکس العملى از خود نشان ندهى ؛ مگر آن که به تو اجازه داده شود.
آن گاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و بر علیه یونس ، به سخن چینى و ناسزاگوئى آغاز کردند.
و در این بین حضرت رضا علیه السلام سر مبارک خود را پائین انداخته بود و هیچ سخنى نمى فرمود؛ و نیز عکس العملى ننمود تا آن که بلند شدند و ضمن خداحافظى از نزد حضرت خارج گشتند.
بعد از آن ، حضرت اجازه فرمود تا یونس از اتاق بیرون آید.
یونس با حالتى غمگین و چشمى گریان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
یاابن رسول اللّه ! من فدایت گردم ، با چنین افرادى من معاشرت دارم ، در حالى که نمى دانستم درباره من چنین خواهند گفت ؛ و چنین نسبت هائى را به من مى دهند.
امام رضا علیه السلام با ملاطفت ، یونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود:

اى یونس ! غمگین مباش ، مردم هر چه مى خواهند بگویند، این گونه مسائل و صحبت ها اهمیّتى ندارد، زمانى که امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد هیچ جاى نگرانى و ناراحتى وچود ندارد.
اى یونس ! سعى کن ، همیشه با مردم به مقدار کمال و معرفت آن ها سخن بگوئى و معارف الهى را براى آن ها بیان نمائى .
و از طرح و بیان آن مطالب و مسائلى که نمى فهمند و درک نمى کنند، خوددارى کن .
اى یونس ! هنگامى که تو دُرّ گرانبهائى را در دست خویش دارى و مردم بگویند که سنگ یا کلوخى در دست تو است ؛ و یا آن که سنگى در دست تو باشد و مردم بگویند که درّ گرانبهائى در دست دارى ، چنین گفتارى چه تاءثیرى در اعتقادات و افکار تو خواهد داشت ؟
و آیا از چنین افکار و گفتار مردم ، سود و یا زیانى بر تو وارد مى شود؟!




یونس با فرمایشات حضرت آرامش یافت و اظهار داشت : خیر، سخنان ایشان هیچ اهمیّتى برایم ندارد.
امام رضا علیه السلام مجدّدا او را مخاطب قرار داد و فرمود:


اى یونس ، بنابر این چنانچه راه صحیح را شناخته ، همچنین حقیقت را درک کرده باشى ؛ و نیز امامت از تو راضى باشد، نباید افکار و گفتار مردم در روحیّه ، اعتقادات و افکار تو کمترین تاثیرى داشته باشد؛ مردم هر چه مى خواهند، بگویند.(10)



............................
10-بحارالا نوار: ج 2، ص 65، ح 5، به نقل از کتاب رجال کشّى .

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۰ ، ۱۳:۴۸
وحید

هوالتواب الرحیم

فضیلت توبه و استغفار

برگرفته از کتاب المراقبات مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

خوب است که پیش از هر عملی در ماه ذیقعده، از تمامی گناهان و لغزش‌های گذشته‌ات توبه کنی؛ آن هم توبه‌ای صادقانه و راستین؛ زیرا اگر بدانی که درباره توبه روز یکشنبه ماه ذیقعده چه روایتی از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده، به فضیلت نهفته در آن دست پیدا می‌کنی و روایت این است:

روز یکشنبه ماه ذیقعده بود، پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از خانه خارج شدند و فرمودند: «ای مردم کدام یک از شما قصد توبه کردن داشته و دوست دارد که توبه کند؟»

راوی گوید مردم همگی عرضه داشتند: «ای پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ما همگیمان می‌خواهیم که توبه کنیم.»

پیامبر خدا فرمودند: «اگر اینگونه است، غسل کنید و وضو بگیرید، سپس چهار رکعت نماز بخوانید، در هر رکعت یک مرتبه سوره فاتحه‌الکتاب و ناس و هر کدام از معوذتین (فلق و ناس) را یک بار خوانده، سپس هفتاد مرتبه طلب آمرزش کرده و استغفار بگویید و آن را با «لا حوْلَ و لا قُوَّة الا بالله العلی العظیم» خاتمه دهید، سپس بگویید:

«یا عزیزُ یا غَفّار إغْفِر ذُنوبی و ذُنوبَ جَمیعِ المؤمنینَ و المؤمِناتِ فإنَّه لا یَغْفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ»؛ ای خداوند عزیز و ای خداوند بخشنده! گناهان من و گناهان تمام مومنین از زن و مرد را بیامرز؛ به راستی که تنها تو بخشاینده گناهانی.

پیامبر خدا بعد از این سخنان فرمودند: «هر بنده‌ای از امت من که این عمل را انجام دهد، از آسمان ندایی به او می‌رسد که: «ای بنده خدا! عمل خود را از اول شروع کن، زیرا توبه تو پذیرفته شد و گناهت بخشیده گشت.»

در این هنگام فرشته‌ای از زیر عرش ندا سرمی‌دهد که: «ای بنده! مبارک باشد بر تو و بر خانواده‌ات و بر فرزندانت!»

و منادی دیگر ندا سرمی‌دهد که: «ای بنده خدا! تو در حالی که مومن هستی، چشم از دنیا فرومی‌بندی و در آن حال، دینت از تو گرفته نمی‌شود و قبرت گشاد و نورانی خواهد شد.»

منادی دیگر ندا می‌کند که: «ای بنده! پدر و مادرت، هرچند که از تو ناراضی بودند، اما اینک از تو راضی و خشنود شدند و پدر و مادر و فرزندان تو همگی بخشیده شدند و رزق و روزی تو، در دنیا و آخرت زیاد خواهد شد.»

جبرییل هم ندا سرمی‌دهد که: «ای بنده خدا! زمانی که وقت جان دادن فرارسید، من نیز همراه با عزراییل به بالینت می‌آیم و به او امر می‌کنم که با تو مدارا کند و در لحظه جان دادن اذیتت ننماید و با آرامش و راحتی، روح را از بدنت خارج کند.»

 راوی می‌گوید: ما عرض کردیم: «ای پیامبر خدا! (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اگر کسی غیر از این زمان، این نماز را بخواند چطور؟»

پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «این مطالباتی که بازگو کردم، برای او نیز خواهد بدهد. به درستی که جبرییل در شبی که من به آسمان‌ها رفتم، این کلمات را به من یاد داد.»

حضرت امام محمد باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «خداوند از توبه بنده خویش بیشتر از مردی که در شب تاریک، مرکب و توشه راه خود را گم کرده، سپس آن را پیدا می‌کند، خوشحال می‌شود.»

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۰ ، ۱۲:۱۹
وحید

یا اهل الکبریاء و العظمه ...

فطریه‌ی عاشقی

 

هلال نقره ای ماه، آسمان رمضان را روشنایی بخشیده است و منِ خاکی در این ثانیه های آخر به یک ماه مهمانی می‌اندیشم، به یک ماه خاطره آسمانی، به یک ماه «ربَّنا لا تزغ قلوبَنا» دستانم، به یک ماه طعم دعای سحر و به یک ماه تشنگی!.

خدایِ آسمانیِ دل خاکی ام، تو را قسم می دهم به این لبان تشنه، ما را با نگاه مهدی ات سیراب گردان و این شب عید، آخرین شب عید بی مهدی باشد.

خدایا آسمان نیازم سرشار از توست، منِ روزه دارِ عاشقی را بیش از این تشنگی مده! و قدم های مهدیت را هدیه روز عید نصیب ما گردان.

«اللهُم اجعَل صیامی» در این شهر رمضان «بِالشُکر و القبول عَلی مَا تَرضاهُ...» امشب منِ سراپا خاکی، همانند شبهای قدر به نیایش تو نشسته ام و تاریکی شب را در زیر نور مهتاب با ذکر شمار عاشقی ام انتظار می کشم... انتظار! انتظار رسیدن روزی که فطریه ی عاشقی ام را بپردازم، قلب کوچکم را می گویم ... ای مهدی قلبم برای تو، منتظرمان نگذار!

امشب من با مهتاب به درد دل نشسته ام و حضور مهدی را تمنا می کنم تا آسمان دلم را با آمدنش مهتابی سازد.

من در سیل سرشکم غسل عید به جا آورده ام، غسل شادمانی، غسل شوق...

صدا می آید... الله اکبر، خدا بزرگ است؛ لا اله الا اللهُ، الله اکبر، و ستایش مخصوص توست ای تنها بهانه نیایش.

آسمان که هر صبحدم تسبیح تو می گوید اینک در این صبح بارانی از شوق و شور در این عید عرفانی در مقابل روزه داران کم آورده است، این همه عاشق زیر سقف آسمان دست به سوی پروردگار به نیت پنج مهمان کساء پیامبر «اللهُم اهلَ الکِبریاءِ و العظمةِ و اهلَ الجودِ و الجبروت» را، با تو نجوا می کنند، ای تو اهلِ عفو و رحمت و ای اهل تقوا و مغفرت...

دانه دانه ی اشک آسمان با سرشک شوق آدمیان درآمیخته و همه فریاد می زنند «اسئَلُک بِحقّ هذا الیَوم» که قرارش دادی «للمسلمینَ عیدا» رحمت فرست بر محمد و خاندان او، بر مهدی موعود، بر منتَظَر دل ما، سلام ما را برسان یا الله!

«و اعوذُ بِکَ مِمَاستَعاذَ منهُ عِبادُک الصالحون» پناه می برم به تو از دردِ جانکاه انتظار...!

چه نشاط انگیز است همگام با نسیم صبحِ بارانی پس از یک ماه روزه داری و نماز عاشقی، یک صدا با دیگر عاشقان، هم نوا با آن یار سفر کرده! ندای «اللهُم رَبَّ النورِِ العظیم» سر دهی و در آخر با ضربه های قلبت «العجل، العجل، العجل» را عیدانه از خداوند درخواست کنی.

پس از یک ماه روزه داری و لب تشنگی اکنون با باران رحمت پروردگار روزه ات را افطار کن!

روزه ات قبول

بدرود ای بزرگ‌ترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا.

بدرود ای گرامی‌ترین اوقاتی که ما را مصاحب و یار بودی، ای بهترین ماه در همه روزها و ساعت‌ها.

بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها، ای ماه سرشار از اعمال شایسته بندگان خداوند.

بدرود ای یار و قرینی که چون باشی، قدرت بس جلیل است و چون رخت بربندی، فراقت رنج افزا شود. ای مایه امید ما که دوریت برای ما بس دردناک است.

بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او، ما از سپری شدن رمضان اندوهگینیم، تو ما را بر اندوه این فراق پاداش خیر ده و این روز عید و روز روزه گشادن را بر ما مبارک گردان. چنان که روز عید از شمار بهترین روزهایی باشد که بر ما گذشته و عفو تو را به سوی ما آورده و گناه ما را زدوده است. بار خدایا، گناهان آشکار و نهان ما را بیامرز.

بدرود ای همدم ما که چون بیایی، شادمانی و آرامش بر دل ما آری و چون بروی، رفتنت وحشت خیز است و تالم افزای.

بدرود ای همسایه‌ای که تا با ما بودی، دل‌های ما را رقت بود و گناهان ما را نقصان.

بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی و ای مصاحبی که راه‌های نیکی و فضیلت را پیش پای ما هموار ساختی.

بدرود که آزادشدگان از عذاب خداوند، در تو چه بسیارند، و چه نیکبخت است آن که حرمت تو نگه داشت.

بدرود که چه بسا گناهان که از نامه عمل ما زدودی و چه بسا عیب‌ها که پوشیده داشتی.

بدرود که درنگ تو برای گنهکاران چه به درازا کشید و هیبت تو در دل مومنان چه بسیار بود.

بدرود ای ماهی که هیچ ماه دیگر را توان همسری با تو نیست.

بدرود ای ماهی که تا تو بودی، امن و سلامت بود.

بدرود ای آن که نه در مصاحبت تو کراهت بود و نه در معاشرتت ناپسندی.

بدرود که سرشار از برکات بر ما در آمدی و ما را از آلودگی‌های گناه شست و شو دادی.

بدرود که به هنگام وداع از تو نه غباری به دل داریم و نه از روزه‌ات ملالتی در خاطر.

بدرود که هنوز فرا نرسیده است از آمدنت شادمان بودیم و هنوز رخت بر نبسته از رفتنت اندوهناک.

بدرود که چه بدی‌ها که با آمدنت از ما دور شد و چه خیرات که ما را نصیب آمد.

بدرود تو را و آن شب قدر تو را که از هزار ماه بهتر است.

بدرود که دیروز که در میان ما بودی آزمند ماندنت بودیم و فردا که از میان ما خواهی رفت آتش اشتیاق در دل ما شعله خواهد کشید.

بدرود تو را و آن فضل و کرم تو را که اینک از آن محروم مانده‌ایم و بر آن برکات که پیش از این ما را داده بودی و اینک از کف داده‌ایم.

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۰ ، ۲۰:۲۶
وحید

 

سلام

مدتیه چیزی ننوشتم ، ماه خدا هم کم کم داره تموم میشه ، دوباره شیطون از زندان آزاد میشه و نفس و نفس و نفس ...

خدای من تصورش برام خیلی سخته ، تازه حالم داره دگرگون میشه ، تازه شوقی تو دلم اومده که وصف شدنی نیست ، تازه دارم بهت عادت می کنم ، با مناجاتهای شبانه با درد و دلهای فراوان ، با دوری از گناه ،با اشک ، هم صحبت شدن با شما خیلی قشنگه .

امیرالمومنین فرمودند : غریب کسی است که رفیق نداشته باشه . خدایا نذار من غریب بشم .

یا علی یاعلی یاعلی

 

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۰ ، ۱۳:۴۵
وحید

بسم الرب المهدی

 

 

قطعه گمشده ای از پر پرواز کم است           یازده بار شمردیم ولی بازکم است

اینهمه آب که جاریست نه اقیانوس است

عرق شرم زمین است که سرباز کم است

یک جمله و بس

در تقویم انتظار، همه فصل ها از عطر بهاری مهدی (عج) متبرک است.
نوروز منتظران روزی است که از شب نیمه شعبان آغاز می شود.
انتظار، فاصله ای است میان دو جمعه: جمعه ولادت و جمعه ظهور.
بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس.
اگر سختی زمستان غیبت نبود، شوق آمدن بهار عدالت معنا نداشت.
خانه تکانی، رسم قدیمی همه منتظران بهار است. بهارِ مهدی (عج) از راه می رسد، خانه تکانی دل ها را فراموش نکنیم.
بهترین هدیه ای که می توان برای گلدان شکسته قلب منتظران خرید، یک شاخه گل نرگس است.
جمعه ها کافی نیست، هر روز سهمی را به امام زمان(عج) اختصاص بدهیم.
منتظران واقعی به اشک و آه و دعا اکتفا نمی کنند.
کم لطفی مهمان است بر سرِ سفره بنشیند و صاحبخانه را نشناسد، حتی اگر او را نبیند.
امام زمان (عج) بیشتر از آن به گردن شیعه حق دارند که فقط این روزها به یادشان بیفتیم.
اگر خورشید از چشم ما پنهان مانده است، تقصیر ابرها نیست، چشمان ما باران نخورده است.
حتی اگر امام از چشم ما غایب باشد، باز هم ما از چشم او غایب نیستیم

مبادا فقط وقتی همه درها به رویمان بسته شد، درِ خانه امام زمان (عج) را بزنیم.
هر دستی در آرزوی بوسیدن حجرالاسود است، حجرالاسود در آرزوی بوسیدن دست مهدی (عج) است.
منتظرتر از امام زمان (عج) سراغ داریم؟ سالها سال در انتظار!

دلنشین ترین اشعار در دیوان انتظار، سروده دل سپرده ترین شاعران است، آنها که دل به حضرت مهدی (عج) سپرده‌اند.
نمازِ هیچ مأمومی بی امام اقامه نمی شود، ما چند رکعت را به امام خویش اقتدا کرده ایم؟
دیر و زودش مصلحت است، امّا هیچ عریضه ای بی جواب نمی ماند.

 

.توجه امام زمان(علیه السلام) به شیعیان

إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ فَاتَّقُوا اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ وَ ظَاهِرُونَا عَلَى انْتِیَاشِکُمْ مِنْ فِتْنَةٍ قَدْ أَنَافَتْ عَلَیْکُمْ.‏

بحارالأنوار، ج53، ص174؛ احتجاج، ج2، ص495؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص902.
ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم, که اگر جز ایـن بود گرفتاریها به شما روى می‌آورد و دشمنان, شما را ریشه کـن مى کردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید، در نجات دادن شما از فتنه‌هایی که شما را در بر گرفته است.

عمل صالح و تقرب به اهل بیت(علیهم السلام)

فَیَعْمَلُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْکُمْ مَا یَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا وَ لِیَتَجَنَّبَ مَا یُدْنِیهِ مِنْ کَرَاهِیَتِنَا وَ سَخَطِنَا فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فَجْأَةٌ حِینَ لَا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ وَ لَا یُنَجِّیهِ مِنْ عِقَابِنَا نَدَمٌ عَلَى حَوْبَة.

بحارالأنوار، ج53، ص174؛ احتجاج، ج2، ص495.
هریک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مى سازد, عمل کند واز آنچه که خـوشایند ما نبـوده وخشـم ما در آن است, دورى گزیند, زیرا مرگ به طور ناگهانى انسان را مى گیرد, در وقتى که توبه برایـش سودى ندارد وپشیمانى او را از کیفـر مـا به خـاطـر گنـاهـش نجـات نمـى دهــد.


این یک داستان نیست

غصه است

در همین نزدیکی‌ها

((مراجعه به ادامه مطلب))
۴۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۰ ، ۱۴:۵۸
وحید

" پایان نامه یک فیلم ارزشی است "


رفقای عزیز سلام

چند وقتیه به خاطر یکسری مشغولیتهای کاری و درسی خدمتتون نبودم . این مدت بعلاوه کارهای خودم و ایام امتحانات , به همراه تعدادی از دوستان در شرکت پخش فیلم جبرائیل , مشغول اکران فیلم سینمایی " پایان نامه " در سراسر کشور بودیم . فیلمی که در خصوص اعتشاشات بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و هشته و به مزاج خیلی از آقایون داخلی و خارجی سازگار نبوده و نیست .

این فیلم ماجرای چند تا دانشجوست که ناخواسته وارد منزلی میشند که عوامل نفاق در حال تدارک خرابکاری در کشور هستند و در میون اونها نفراتی و می بینند که نباید می دیدند (آقازاده ها و ... ) و از کارهایی مطلع میشند که نباید مطلع میشدند برای همین این دشمنهای داخلی تصمیم به کشتن این دانشجوها می گیرند . همون کاری که بعد از اغتشاشات انجام دادند و بعد از اون همه آدم کشیهاشون و گردن نظام مقدس جمهوری اسلامی انداختند .

برای اکران این فیلم با مشکلات زیادی روبرو بودیم از سویی تحریم های شبکه های ضد انقلاب و بیگانه مثل VOA و... و از طرف دیگه سنگ اندازیهای دشمنهای داخلی به ظاهر دوست !!!!!!

اما الحمدلله این فیلم با تمام مشکلاتی که پیش روی خودش می دید به خوبی اکران شد و در حال حاضر در اکران شهرستانها به سر می بریم .

از همه دوستان دعوت می کنم حتما این فیلم و تماشا کنند .

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۰ ، ۲۱:۱۰
وحید
سلام

یه مقدار گرفتار کار و امتحانات دانشگاه و ... هستم .

انشا الله به زودی خدمت همه دوستان هستم

من و از دعاهای خیرتون در این ماه محروم نفرمایید .

یاعلی

تمام لذت عمرم همینه     که مولایم امیرالمومنینه

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۰ ، ۱۹:۳۰
وحید


انتخاب سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری به عنوان روز معلم انتخابی بسیار شایسته و به جا است. مطهری انسانی بود که در محضر معلمان و استادان بزرگ حوزه علمیه قم فقه، اصول، کلام، فلسفه و عرفان آموخت و خود معلمی آگاه و بصیر شد. او انسانی وارسته و دردمند بود. دغدغه اصلی او پالایش دین از کجی ها و انحرافات بود و در این راه از تیر بدخواهان و کج اندیشان نهراسید. مطهری با کوله باری از اندیشه های ناب و اصیل اسلامی وارد محیط پرمخاطره دانشگاه شد و با تمام توان و نیرو از اسلام ناب و حقیقی دفاع کرد. او هم در مقابل روشنفکران غرب زده ایستاد و هم در مقابل انسان های متحجر که از دین و مقتضیات زمان خویش آگاهی نداشتند.
۳۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۹:۴۸
وحید


باز هم فصل فراق گل و بلبل آمد                    باز هم موسم پر پر شدن گل آمد

آسمان دل ما ابری و بارانی شد

دیده را موسم اشک و گهر افشانی شد
دل بی سوز و گداز از غم زهرا دل نیست
دل اگر نشکند از ماتم او ، جز گل نیست
خون و اشک از دل و از دیده ی ما می جوشد
فاطمه صورت خود را ز علی می پوشد
عمر کوتاه تو ای فاطمه فهرست غم است
قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است
رفتی ، اما ز تو منظومه ی غم بر جا ماند
با دل خسته و بشکسته ، علی تنها ماند
اثر دست ستم از رخ نیلی نرود
هرگز از یاد علی ضربت سیلی نرود
با علی راز نگفتی تو ز بازوی کبود
با پدر گوی که بعد از تو چه بود و چه نبود
شهر اگر شهر تو ، پس حمله به آن خانه چرا ؟
مرگ جانسوز چرا؟ دفن غریبانه چرا ؟
داغ ما آتش و میخ در و سینه است هنوز
مدفن گمشده در شهر مدینه است هنوز
باغ ، تاراج شده ، عطر اقاقی مانده است
سنت دفن شبانه ز تو باقی مانده است
ایام «فاطمیه» که می رسد ، دل های عاشق و بی قرار ، «سرود غم» می خواند و منظومه ی اندوه می سراید
وقتی یک بوستان ، خزان زده شود،
وقتی یک گل ، پر پر گردد و بلبلی به هجران گل مبتلا شود ،
چه می ماند ؟ جز فصل نالیدن و موسم گریستن ؟
«فاطمیه» ، همان فصل و موسم است این ایام ، به رنگ مظلومیت آن «مظلومه ی نخست» است و کشورمان را ابر اندوه و عزا گرفته است .

((مراجعه به ادامه مطلب))

۲۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۰ ، ۲۰:۱۴
وحید


سلام

وقتی به زندگی شهدا نگاه می کنیم ، به ظرافتهایی بر می خوریم که بسیار زیبا و دلنشینه ، همین اعمال ظریف ، باعث تمیز پیدا کردنشون از کسی مثل منه .  

عکسهای زیر مربوط به نمایشگاهیه که امسال تو پادگان دوکوهه برگزار شده بود که واقعا مطالبش قابل استفادست و خودم خیلی استفاده کردم . 

فضای ذهنی شهدا کجا و فضای ذهنی ما کجا ...

۲۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۰ ، ۱۲:۳۱
وحید
سلام رفقا

ایام سفر امسال راهیان نور هم نزدیکه و هر چقدر به آخر سال نزدیک می شیم حالم دگرگونتر میشه .

یاد گذشته ...

خاطرات سفرهای سالهای قبل ...

حسرت روزهای خوبی که داشتیم برام سخت شده ...

اگر هر کاری که تو مسجد انجام دادم با نیت دیگه ای بود , اما این کاروان و به خاطر دلم میبردم تا شاید یه گوشه ای از آلودگی هام پاک بشه ...

خدا عاقبت ما رو با شهادت ختم به خیر کنه از خدا می خوام به حق آقا علی بن موسی الرضا , امسال هم ما رو با کاروان نور رهسپار کنه .

یادش بخیر...


۲۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۸۹ ، ۲۰:۴۸
وحید


شهری بود که تمام اهالی‌اش دزد بودند. شب‌ها پس از صرف شام، هرکس با یک دسته کلید بزرگ، فانوسی را بر می‌داشت و برای دستبرد زدن به خانه‌یِ یک همسایه، از خانه بیرون می‌زد و حوالی سحر با دست پر به خانه‌ی خودش بر می‌گشت، که آن‌را هم دزد زده بود. به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکردند؛ چون هرکس از دیگری می‌دزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی می‌دزدید. داد و ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم در این شهر به همین منوال صورت می‌گرفت؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده ها. دولت هم به سهم خود سعی میکرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنها را تیغ بزند و اهالی هم به سهم خود نهایت سعی و کوشش خودشان را می‌کردند که سر دولت را شیره بمالند و نم پس ندهند و چیزی از آن بالا بکشند؛ به این ترتیب در این شهر زندگی به آرامی سپری میشد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر و درمانده.

روزی، چطورش را نمی‌دانیم؛ مرد درستکاری گذرش به شهر افتاد و آنجا را برای اقامت انتخاب کرد. شب‌ها به جای اینکه با دسته کلید و فانوس دور کوچه ها راه بیفتد برای دزدی، شامش را که می‌خورد، سیگاری دود میکرد و شروع میکرد به خواندن رمان.

دزدها می‌آمدند؛ چراغ خانه را روشن می‌دیدند و راهشان را کج می‌کردند و می‌رفتند

اوضاع از این قرار بود تا اینکه اهالی، احساس وظیفه کردند که به این تازه وارد توضیح بدهند که گرچه خودش اهل این کارها نیست، ولی حق ندارد مزاحم کار دیگران بشود. هرشب که در خانه می‌ماند، معنیش این بود که خانواده ای سر بی شام زمین می‌گذارد و روز بعد هم چیزی برای خوردن ندارد.

بدین ترتیب، مرد درستکار در برابر چنین استدلالی چه حرفی برای گفتن می‌توانست داشته باشد؟ بنابراین پس از غروب آفتاب، او هم از خانه بیرون می‌زد و همانطور که از او خواسته بودند، حوالی صبح برمی‌گشت؛ ولی دست به دزدی نمی‌زد. آخر او فردی درستکاری بود و نمی‌شد کاریش کرد. می‌رفت روی پل شهر می‌ایستاد و مدت‌ها به جریان آب رودخانه نگاه می‌کرد و بعد به خانه برمی‌گشت و میدید که خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته است.

در کمتر از یک هفته، مرد درستکار دار و ندارد خود را از دست داد؛ چیزی برای خوردن نداشت و خانه اش هم که لخت شده بود. ولی مشکلی این نبود. چرا که این وضعیت البته تقصیر خود او بود. نه! مشکل چیز دیگری بود. قضیه از این قرار بود که این آدم با این رفتارش، حال همه را گرفته بود! او اجازه داده بود دار و ندارش را بدزدند بی آنکه خودش دست به مال کسی دراز کند. به این ترتیب، هر شب یک نفر بود که پس از سرقت شبانه از خانه دیگری، وقتی صبح به خانه خودش وارد میشد، میدید خانه و اموالش دست نخورده است؛ خانه ای که مرد درستکار باید به آن دستبرد میزد.

به هر حال بعد از مدتی به تدریج، آن‌هایی که شب‌های بیشتری خانه‌شان را دزد نمی‌زد رفته رفته اوضاعشان از بقیه بهتر شد و مال و منالی به هم میزدند و برعکس، کسانی که دفعات بیشتری به خانه مرد درستکار (که حالا دیگر البته از هر چیز به درد نخوری خالی شده بود) دستبرد می‌زدند، دست خالی به خانه برمی‌گشتند و وضعشان روز به روز بدتر میشد و خود را فقیرتر میافتند.

به این ترتیب، آن عده ای که موقعیت مالی‌شان بهتر شده بود، مانند مرد درستکار، این عادت را پیشه کردند که شب‌ها پس از صرف شام، بروند روی پل چوبی و جریان آب رودخانه را تماشا کنند.. این ماجرا، وضعیت آشفته شهر را آشفته‌تر می‌کرد؛ چون معنیش این بود که باز افراد بیشتری از اهالی ثروتمندتر و بقیه فقیرتر میشدند.

به تدریج، آن‌هایی که وضع‌ِشان خوب شده بود و به گردش و تفریح روی پل روی آوردند، متوچه شدند که اگر به این وضع ادامه بدهند، به زودی ثروتشان ته می‌کشد و به این فکر افتادند که "چطور است به عده ای از این فقیرها پول بدهیم که شب‌ها به جای ما هم بروند دزدی". قراردادها بسته شد، دستمزدها تعیین و پورسانت‌های هر طرف را هم مشخص کردند: آن‌ها البته هنوز دزد بودند و در همین قرار و مدارها هم سعی می‌کردند سر هم کلاه بگذارند و هرکدام از طرفین به نحوی از دیگری چیزی بالا می‌کشید و آن دیگری هم از ... . اما همانطور که رسم اینگونه قراردادهاست، آنها که پولدارتر بودند و ثروتمندتر و تهیدست‌ها عموماً فقیرتر می‌شدند.

عده‌ای هم آن‌قدر ثروتمند شدند که دیگر برای ثروتمند ماندن، نه نیاز به دزدی مستقیم داشتند و نه اینکه کسی برایشان دزدی کند. ولی مشکل اینجا بود که اگر دست از دزدی می‌کشیدند، فقیر می‌شدند؛ چون فقیرها در هر حال از آنها میدزدیدند. فکری به خاطرشان رسید؛ آمدند و فقیرترین آدمها را استخدام کردند تا اموالشان را در مقابل دیگر فقیرها حفاظت کنند، اداره پلیس برپا شد و زندان‌ها ساخته شد.

به این ترتیب، چند سالی از آمدن مرد درستکار به شهر نگذشته بود که مردم دیگر از دزدیدن و دزدیده شدن حرفی به میان نمی‌آوردند. صحبت‌ها حالا دیگر فقط از دارا و ندار بود؛ اما در واقع هنوز همه دزد بودند.

تنها فرد درستکار، همان مرد اولی بود که ما نفهمیدیم برای چه به آن شهر آمد و کمی بعد هم از گرسنگی مرد.


شاه گوش میکند؛ ایتالو کالوینو؛ فرزاد همتی - محمدرضا فرزاد؛ انتشارات مروارید؛ 1382

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۸۹ ، ۱۷:۱۶
وحید

 میلاد ختم المرسلین و امام جعفر صادق  (ع) مبارک باد


خواست ختم انبیا از کردگار

گفت: کار امّتم با من گذار

تا نیابد اطّلاعی هیچ کس

برگناه امّت من یک نَفَس

حق تعالی گفتش – ای صدر کبار –

گر ببینی آن گناه بی‌شمار

تو نیاری تاب آن، حیران شوی

شرم داری وز میان پنهان شوی

چون بگشتی از گرامی‌تر کسی

پُر گنه هستند از امّت بسی

تو نیاری تاب چندانی گناه

امّت خود را رها کن با اِله

گر تو می‌خواهی که کس را در جهان

از گناه اُمّتت نبْود نشان

من چنان می‌خواهم – ای عالی گهر –

کز گنه‌شان، هم تو را نبْود خبر

تو مَنه پا در میان، رو بر کنار

کار امّت، روز و شب، با من گذار

کار امّت، چون نه کار مصطفاست

کی شود این کار، از حکم تو راست؟

هان مکن حکم و زبانْ کوتاه کن

بی تعصّب باش و عزم راه کن

آنچه ایشان کرده‌اند، آن پیش گیر

در سلامت، رو طریق خویش گیر.


منطق الطیر، عطار نیشابوری، تصحیح: محمّد جواد مشکور، تهران: الهام، 1384، ص 113.
۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۸۹ ، ۰۷:۵۳
وحید



گفتی:غزل بگو!چه بگویم؟مجال کو؟

شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

 

پر می زند دلم به هوای غزل،ولی

گیرم هوای پر زدنم هست،بال کو؟

 

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را

چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

 

تقویم چار فصل دلم را ورق زدم

آن برگ های سبز سر آغاز سال کو؟

 

رفتیم و پرسش ما بی جواب ماند

حال سوال و حوصله ی قیل و قال کو؟


بعد از تحریر :

سلام ؛ چند وقتیه که دل و دماغ نوشتن و ندارم , برام دعا کنید .

یاعلی

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۸۹ ، ۱۳:۰۰
وحید


• احمد هوبر، از متفکران آزاداندیش سوئیس:

«هنگامی که من از سال 79 - 1978 (57 - 1356) شروع به مطالعه درباره‌ امام خمینی، بخصوص از منابع ایرانی کردم، مطلقاً شگفت زده شدم؛ چرا که امام خمینی اولین رهبر مذهبی در قرن ماست که انقلابی را به وجود آورد که همزمان سه وجهه مذهبی، سیاسی و فرهنگی را در خود جمع کرده است.

تمام انقلابیون قرن ما یک انقلاب سیاسی و اجتماعی را به وجود آوردند، اما از نظر مذهب افرادی غیرمذهبی، و در حقیقت بویی از مذهب نبرده بودند و واقعا کافر بودند؛ در صورتی که امام خمینی اولین رهبر انقلابی بود که برایش دین، سیاست و فرهنگ از هم جدا نبود و این احتمالاً دلیل موفقیت شایان انقلاب اسلامی ایران است، و به همین دلیل نیز ادامه خواهد یافت. اما انقلاب های دیگر نتواستند دوام بیاورند… امام خمینی مردی است که نه تنها از ارزشهای بزرگ اخلاقی و عمیق مذهبی، برخوردار است، بلکه مردی عالم و دانشمند نیز هست و از بسیاری از مسائل مطلع است. او تنها یک عالم مذهبی و مطلع در امور مذهبی نیست، بلکه در زمینه‌های دیگر نیز نظیر سیاست اطلاعات وسیعی دارد، و به همین دلیل است که او توانست جلوی شاه بایستد و با او مخالفت کند، چرا که نه تنها عقیده و ایمان مذهبی و احساسات عمیق اسلامی‌اش به او در مبارزه و غلبه بر شاه کمک کرد، بلکه دانش سیاسی، اجتماعی و اقتصادی او نیز در این راه کمک بزرگی بود، زیرا او برای به زیر کشیدن آن هیولای وحشتناک که به نمایندگی از امریکا و قدرتهای دیگر در ایران حکومت می‌کرد به تمام این اطلاعات و خبرگی‌ها با هم نیاز داشت».

(( مراجعه به ادامه مطلب))
۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۸۹ ، ۱۳:۲۵
وحید