میهمانی شهدا
بچه ها دوباره از سمت خوبهای عالم دعوت شدند
همون کسایی که تموم عمر و جون و شرفشون و به کف دست گرفتند تا ما امروز به راحتی زندگی کنیم.
بله ؛ بچه های مسجد دوباره میهمان شهدا شدند.
یادش بخیر هر سال که می خواستیم بریم از چند ماه پیش پیگیر کارها می شدیم .
یادش بخیر وقتی کارها گیر می کرد می رفتم سراغ پنج تا شهید گمنان پادگان ولیعصر (عج) ، دست به دامن اونا می شدم ، سنگ قبرشون و می بوسیدم ، انگار داشتم دیوارهای پاک کعبه رو می بوسیدم .
آخرشم ، یه نگاه به عکس حاج احمد کاظمی می کردم و دست به صورتش می کشیدم و می رفتم .
آره ؛شماها ردم نمی کردید ، کارها رو درست می کردید...
یادش بخیر ، اون روزهایی که با رفیق قدیمیم ، مرتضی مختاری تو لشگر از این ور به اون ور می رفتیم تا بتونیم مجوز عبورتوی مناطق و بگیریم .
یادش بخیر که چه تلاشهایی حسین رستمعلی می کرد تا وسایل فرهنگی سفر به موقع آماده بشه .
یادش بخیر آقا سعیدسفارش به همکاری می کرد .
یادش بخیر ابوالفضل و مسعود .
یادش بخیر مجید حیدری چقدر زحمت می کشید تا غذاها تو منطقه سر وقت آماده بشه.
یادش بخیر نوای دلنشین حاج حسین میرزاپور و قاسم گودرزی و تو مناطق .
یادش بخیر شب اول تو گردان تخریب چه حال و هوایی داشتیم ، حاج داود دشتی صحبت می کرد و بچه ها گریه می کردند و حال خوشی داشتند .
یادش بخیر همه بچه های با صفای مسجد و از گروه یکش تا گرو شش.
یادش بخیر وقت برگشت و که همه بوی خدا می دادند.
انشاء الله امسال هم شهدا ما رو بخرند و دعوتمون کنند .
یادش بخیر ...