اگر واقعا چشم انتظار بودم
ام داوود ! پسرت بر می گردد ...
آن یک قطره اشک را
امروز
نذر برگشتن پسر فاطمه (س) کن ...
پی نوشت :
جوانی به نام داوود که اهل معرفت بود به دست منصور دوانقی به مدت طولانی در زندان گرفتار شده بود
مادرش تاب و توان خود را در فراق پسرش از دست داده بود که ....
کیفیت اعمال ام داوود و در مفاتیح میتونید مطالعه کنید
- امروز داشتم فکر می کردم که چه سرّی در این تمام شدن صبر و تاب و توان هست که وقتی تموم میشه انتظار به سر میرسه
مثل اون مادری که همیشه به فکرشم ، که وقتی صبرش تموم شد ، پسرش برگشت و حضرت بهش فرمود:
" عند فناء الصبر یعطی الفرج : صبر که تمام شد فرج می آید "
مثل ام داوود که وقتی تاب و توانش از فراق پسرش تموم شد ، حضرت این اعمال و بهش یاد داد و فرزندش برگشت
مثل اون رفیقی که وقتی صبرش تموم شد ، مشکلش حل شد
با خودم میگم : اگر واقعا چشم انتظار بودی و صبرت لبریز می شد _ محبوبت می اومد _
همه مشکلات حل می شد
همه شاد بودن و دیگه تو به دنیا می خندیدی ...
با خودم میگم : تو اینکاره نیستی
برو دنبال گردو بازیت
همون حرفی که لیلی به مجنون زد .