مرا ببر که برای تو دردسرم ...
و قبر بطوس یالها من مصیبة
ألحّت علی الأحشاء بالزّفرات
إلی الحشر حتی یبعث الله قائماً
یفرّج عنّا الغمّ و الزّفرات
دعبل پرسید: آقا جان ما که در توس چنین قبری سراغ نداریم
که صاحبش این قدر مصیبت دیده باشد
و تا جمعه ی ظهور بر دردها و غصه هایش هیچ مرهمی نباشد...
.........
غریب الغربا تویی که خودت روضه خوان خودت بودی
و هنوز آن که بار غمهایت را از دلت بردارد ، نیامده...
..........
جمعه ها دست به آسمان بلند می کرد ؛ می فرمود : خدایا اگر فرج من جز با مرگم به من نمی رسد ، مرگم را برسان...
پس مرگ ما را برسان!