دوباره از خواب هایم بی صدا گذشتی...
دم صبحی
باز
از کوچه ی باران خورده ی ما
عطر قدم های تو
بلند شده بود ...
دم صبحی
باز
از کوچه ی باران خورده ی ما
عطر قدم های تو
بلند شده بود ...
نفس نمی کشــــــــد هــــــــوا
قـــــــــدم نمی زند زمیـــــــن
سکـــــــــوت میکنـــــد غزل
بــــــــدون تـــــو یعنی همین...
اللهم عجل لولیک الفرج
سلا بر رزمنده بزرگوار
تشکر برادر
دعا کنید اینطور باشه و با کیفیت کار کنیم
یا علی
سلام
تشکر از حضور و حسن نظرتون
التماس دعا
گاهی ارزش داره از همه چیزت بگذری .....
تا لبخند رو به لبای یکی هدیه کنی .......
گاهی میتونی با یه کار کوچیک همون لبخند رو بکاری رو لباش ....
گاهی مهم اینه که بخوای بخندونی ......
اون وقت خدا هم میخنده .....
گاهی از خودت بگذر ... فقط گاهی .......
حاضر نیستیم حتی برای خودمون هم کاری کنیم!!!
گاهی:
برای نابودی دیگران خودمون رو نابود میکنیم!!!
وهمیشه:
برای غیر خدا کار کردیم تا دلت بخواد!!!
وخدا میگه:
هر گلی زدی به سر خودت زدی!!!
ان احسنتم احسنتم لانفسکم وان اساتم فلها
خوب یا بد کردی!!
به خود برمیگرده!!1
انتخاب با تو؟!!
اسرا7سلام
چشم
عطر قدم های تو
بلند شده بود ...
غنچۀ شکفته شدۀ دل ،در کرامات الحسینیه به
نقل از بحا رالانوارج 45صفحه 394 امده است که متو کل دشمن قسم خورده
شیعیان(حدود150 سال بعد از یزید) ابراهیم دیزج را که یک یهودی بود را به
عنوان ما موریت وتبدیل و تخریب قبر امام حسین به کربلا اعزام کرد به همراه
اونامه ای هم به قاضی جعفر بن محمد بن عمارنوشت که در این پیام کتبی به او
خبر دا د که ابراهیم دیزج را برای نبش قبر حسین فرستاده ام وقتی نامه ی مرا
خواندی مراقبت کن که ایا دیزج دستورمرا اجرا کرد یا نه .دیزج میگوید
جعفربن محمدبن عمارمراازمضمون نامه مطلع کرد وسپس من طبق دستور ا و برای
انجام ماموریت رفتم وچنان کردم وقتی برگشتم پرسید چه کردی؟ گفتم انچه
دستوردادی انجام دادم ولی چیزی ندیدم ونیافتم . گفت مگر عمیق نکندی ؟ گفتم
چرا ولی درعین حال درقبرچیزی نیافتم. آن قاضی صورتجلسه را به متوکل گزارش
داد واضافه کرد که به ابراهیم دیزج دستور دادم که آن محل را به آ ب ببندد
وبا گاو زمینش را شخم بزند.(لازم به ذکر می دانم ظاهرا سنت پلید نبش قبر و
تخریب قبر از اعراب رسیده و گمان می کنم سنت پلیدتر سر بر نیزه کردن و
گرداندن و بر جایی آویختن سر را معاویه بن ابوسفیان باب کرده باشد)
ابراهیم دیزج مجددا
قضیه را برای شخصی بنام ابوعلی عماری که از او واقعیت جریان را پرسید چنین
تعریف کرد : من با غلامان مخصوص خودم به سراغ قبر رفتم قبر را کندم به
حصیری برخوردم که بدن حسین بن علی علیه السلام در آن بود وازان بوی مشک می
امد. آن بوریا و حصیر وبدن حسین بن علی را به همان حال گذ
در کرامات الحسینیه به
نقل از بحا رالانوارج 45صفحه 394 امده است که متو کل دشمن قسم خورده
شیعیان(حدود150 سال بعد از یزید) ابراهیم دیزج را که یک یهودی بود را به
عنوان ما موریت وتبدیل و تخریب قبر امام حسین به کربلا اعزام کرد به همراه
اونامه ای هم به قاضی جعفر بن محمد بن عمارنوشت که در این پیام کتبی به او
خبر دا د که ابراهیم دیزج را برای نبش قبر حسین فرستاده ام وقتی نامه ی مرا
خواندی مراقبت کن که ایا دیزج دستورمرا اجرا کرد یا نه .دیزج میگوید
جعفربن محمدبن عمارمراازمضمون نامه مطلع کرد وسپس من طبق دستور ا و برای
انجام ماموریت رفتم وچنان کردم وقتی برگشتم پرسید چه کردی؟ گفتم انچه
دستوردادی انجام دادم ولی چیزی ندیدم ونیافتم . گفت مگر عمیق نکندی ؟ گفتم
چرا ولی درعین حال درقبرچیزی نیافتم. آن قاضی صورتجلسه را به متوکل گزارش
داد واضافه کرد که به ابراهیم دیزج دستور دادم که آن محل را به آ ب ببندد
وبا گاو زمینش را شخم بزند.(لازم به ذکر می دانم ظاهرا سنت پلید نبش قبر و
تخریب قبر از اعراب رسیده و گمان می کنم سنت پلیدتر سر بر نیزه کردن و
گرداندن و بر جایی آویختن سر را معاویه بن ابوسفیان باب کرده باشد)
ابراهیم دیزج مجددا
قضیه را برای شخصی بنام ابوعلی عماری که از او واقعیت جریان را پرسید چنین
تعریف کرد : من با غلامان مخصوص خودم به سراغ قبر رفتم قبر را کندم به
حصیری برخوردم که بدن حسین بن علی علیه السلام در آن بود وازان بوی مشک می
امد. آن بوریا و حصیر وبدن حسین بن علی را به همان حال گذاشتم وبه غلامان
گفتم که خاک برآن بریزند و آب بر آن ریختیم ودستور دادم که با گاو آن زمین
را شخم بزنند ولی گاو وقتی به آن محل رسید قدم پیش نمی گذاشت واز همانجا
بر می گشت من غلامان را با سوگند های سخت و به خدا قسم دادم که اگر این
صحنه را به احدی نقل کنند آنها را خواهم کشت.
اشتم وبه غلامان
گفتم که خاک برآن بریزند و آب بر آن ریختیم ودستور دادم که با گاو آن زمین
را شخم بزنند ولی گاو وقتی به آن محل رسید قدم پیش نمی گذاشت واز همانجا
بر می گشت من غلامان را با سوگند های سخت و به خدا قسم دادم که اگر این
صحنه را به احدی نقل کنند آنها را خواهم کشت.
شما مصداق "فما احلی اسمائکم"* هستید.
وسط روضه وقتی صدا میزنم حسین(ع)
جانِ تازه می گیرم...
سلام
تسلیت