یلدا ...
نه فال حافظ نه چای داغ میخواهد
دلم زیارت شاه کربلا میخواهد
حسین جان ...
همه دارند به پابوسی تو می آیند
طبق معمول من بی سر و پا جاماندم
******************************************
پی نوشت :
- از قبل ماه محرم وبلاگهای زیادی و میدیدم که نویسنده هاشون عاجزانه و ملتمسانه و با یه حالِ عجیبی از ارباب درخواست زیارت کربلا رو میکردند و از اونجایی که حال خوشی داشتند و حالت التماسشون خیلی اذیتم میکرد ، خیلیهاشون و تو شبهای دهه اول و زمانهای خوب ِدیگه دعا کردم که هرچه سریعتر دعوت بشند و شکرخدا که اکثرا رفتند.
- تو کل عمرم هیچ زمانی به اندازه این ایام و امسال ، رفقا و آشناهام (حقیقی و مجازی) تو یه زمان خاص به کربلا نرفته بودند که این بار رفتند و چیزی به جز دلی سوخته برای من نذاشتند .
اربعین ، پیاده ، کربلا ... حسین...
اما به آقا گفتم شاید تا امروز ... یاری نداد که پیاده بیام حرمت
اما اگر یک روز از این زندگی باقی مونده باشه ...
- برای این روزهام ُ و دلِ خسته ام دعا کنید ...
من نرفتم کربلا...
از بی لیاقتیم بود....
دلم گرفت مهمون خدا