آرامش
چی چیزی نوشته شد؟
چه چیزی ثبت شد؟
چه چیزی امضاء شد؟
امسال زندگیم ، چگونه رقم خواهد خورد؟
آیا در خیمه تو خواهم بود؟
سحر بیست و سوم ، سحر عجیبی بود .
بعد از سحر آرام بودم ، آرام ، آرام
انگار تازه متولد شده بودم
***************************************
پی نوشت :
- این چند وقته خیلی چیزها رو دیدم و شنیدم ، هر چند اهل کنکاش نیستم .
- از آن دوست مسجدی که در خیابان ، آنطوری که نباید میدیدمش ، دیدمش و شنیدم از آن دوستی که پاکی از چهره اش موج میزد و همسفرم در کربلا بود _ در دیار غربت گرفتار شد و زندگیش ویران _ .
- غصه تمام وجودم را گرفت ...
- فهمیدم ، اگر یک لحظه رهایم کند از خیمه بیرون خواهم رفت .
- سحر امروز ، ناله ها و تمناهای جانسوز استاد را ، یکبار دیگر دیدم ، (کمتر در این حالت دیده میشوند) .
- یکبار دیگر هم در حرم ارباب بی کفن ، ایشان را اینطور دیده بودم .
- زلزله یه بار دیگه ، هموطنانمان را گرفتار کرد ، برایشان دعا کنیم .
دل نوشت :
- خدایا من و برای خودت نگهدار ...
سلام
خدمت رسیدیم