دیروز تو مسیر محل کار خیلی یاد 175 شهید غواص بودم
با خودم گفتم یه سر برم معراج شهدا
اگر دعوت شده باشم میتونم ببینمشون
قبل ظهر با دو تا از رفقا راه افتادم و رفتیم معراج
یکی از مجموعه های دولتی مراسم گرفته بودند و سخنران مجلس شهدا ، حاج حسین یکتا بود
دلم برای نفس گرمش تنگ شده بود
چند دقیقه ای از صحبتهای حاج حسین نگذشته بود که رفقا بهم زنگ زدن و گفتن هماهنگ کردن بریم بالای سر شهدا
سریع از مراسم اومدم بیرون
تازه یه تعداد شهید آورده بودن و هنوز خاک سفر باهاشون بود
بدون کفن و تو کاور بودن
رفیقم که از بچه های رزمنده ست ، وقتی استخونهای پاک شهدا رو تو کاورها میدید
گریه می کرد و با خودش می گفت : چی بودند و چطوری برگشتند ...
پی نوشت :
دلم شهادت می خواهد
مردن را که همه بلدند ...
من دلم از همین تابوتها میخواهد
از همین ها که بوی عشق می دهد
دلم گرفته شهیدان ، شما مرا ببرید
مرا زغربت این خانه تا خدا ببرید
مرا که خسته ترینم کسی نمی خواهد
کرم نموده دلم را مگر شما ببرید ...
با خودم گفتم یه سر برم معراج شهدا
اگر دعوت شده باشم میتونم ببینمشون
قبل ظهر با دو تا از رفقا راه افتادم و رفتیم معراج
یکی از مجموعه های دولتی مراسم گرفته بودند و سخنران مجلس شهدا ، حاج حسین یکتا بود
دلم برای نفس گرمش تنگ شده بود
چند دقیقه ای از صحبتهای حاج حسین نگذشته بود که رفقا بهم زنگ زدن و گفتن هماهنگ کردن بریم بالای سر شهدا
سریع از مراسم اومدم بیرون
تازه یه تعداد شهید آورده بودن و هنوز خاک سفر باهاشون بود
بدون کفن و تو کاور بودن
رفیقم که از بچه های رزمنده ست ، وقتی استخونهای پاک شهدا رو تو کاورها میدید
گریه می کرد و با خودش می گفت : چی بودند و چطوری برگشتند ...
پی نوشت :
دلم شهادت می خواهد
مردن را که همه بلدند ...
من دلم از همین تابوتها میخواهد
از همین ها که بوی عشق می دهد
دلم گرفته شهیدان ، شما مرا ببرید
مرا زغربت این خانه تا خدا ببرید
مرا که خسته ترینم کسی نمی خواهد
کرم نموده دلم را مگر شما ببرید ...