"مسلم: دلم گرفته مرتضی....دلم گرفته مرتضی.... این همه چراغ ....توی این شهر....هیچ کدوم چشم هامو روشن نمیکنه.... این همه چشم توی این شهر....هیچ کدوم دلمو گرم نمی کنه.... این جا همه می دَوند که زنده بمونند ...هیچ کس نمی دَوه که زندگی کنه...... این شهر همش شده زمین...دیگه آسمونی نداره توی این شهر...من دلم آسمون میخواد مرتضی...
مرتضی: وقتی دلت آسمون داشته باشه...چه توی چاه کنعان باشه... چه توی زندان هارون...آسمون آبی بالاسرته......"
" گوشه ای از دیالوگ فیلم خداحافظ رفیق "
دیگه آسمون این شهر آبی نیست ...
دیگه آسمون این شهر ستاره نداره ...
دیگه رنگ آبیش و غبار دو رویی و ریاء گرفته ...
خوش به حال اونایی که رفتند و زیر این آسمون نفس نمی کشند ...
خوش به حال اونایی که رفتند و نمی بینند ارزشها رنگ عوض کرده ...
خوش به حال اونایی که رفتند و نمی بینند ملاک ارزشها جسمانی شده ...
خوش به حا اونایی که رفتند و نمی بینند همه چیز این شهر مادی شده ...
خوش به حال اونایی که رفتند و نمی بینند همه چیز این شهر ظاهری شده ...
خوش به حال اونایی که رفتند و نمی بینند که همه به خاطر و پست و مقام میخوانت ...
دیگه خوب بودن رنگ نداره ...
دیگه پاک بودن خریدار نداره ...
دل نوشت :
- از دیروز بدجوری دلم شکسته
- دیگه نفس کشیدن زیر این آسمون برام سخت شده
- دیگه تحمل بودن تو این شهر و ندارم
- اون امیدی که بهش داشتم به نا امیدی رسید
- اللهم الرقنی توفیق الشهاده فی سبیلک
پی نوشت :
فردا میرم پیش آقام امام رضا (ع) ، اما نه مثل قبل ...