میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

غرق شده ام در گذر ثانیه هایی که خودم را به فراموشی سپرده ام
هفته ها و روزها و ساعت ها و ثانیه ها
می آیند و می روند و من نیستم در دلخوشی های دلم
سرگرم می کنمش تا نداند که تو را ندارد
و حتی به خیالش هم نرسد
که با تو روزهای روشنی را
به یادگار دارد

۲۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۶ ، ۰۰:۰۶
وحید

بنشین
در خانه ی دلم
که عطر نگاه تو
تمام لرزه هایش را
به خواب خواهد برد
این سرزمین
فقط و فقط
با بودن تو
آرام می شود
و تو
حسود تر از آنی
که کسی را
هم خانه ات کنی



۵۴ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۳
وحید

آدم ها اندازه ی آرزوهاشون هستند


گاهی خدا

آدم ها رو به آرزوهای کوچیکشون می رسونه

تا اونا

کوچیکی خودشون و ببینند...


امروز به آرزوهای چند سال پیشم فکر میکردم 

وقتی دیدم به خیلی هاشون رسیدم

به خودم خندیدم

به کوچکی خودم

به خودم میگفتم اینها آرزوهات بودن

چقدر کوچیکی ... 


۳۱ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۰
وحید

شاید هیچ کس در جهان به اندازه ی تو درخت نکاشته باشد؛
مدینه را تو نخلستان کردی
اما
تو نیامده بودی که فقط درخت بکاری ...

شاید هیچ کس درجهان به اندازه ی تو چاه نکنده باشد؛
اما
این همه چاه عمیق
حتی برای یک آه عمیق
چقدر کوتاه بود
آه ...
امروز آه تو دامن عالم را گرفته است...


پی نوشت :

- برای این جمله آخر حرفها دارم ...


۴۲ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۱ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۲۰
وحید

والأُمّة مُصرّةٌ علی مقته...

از اعمال شب نوزدهم این است که صد مرتبه بگویی
اللهم العن قتلة امیرالمؤمنین
و هر بار به این فکر کنی
که مگر بابای ما را چند نفر کشتند؟


Alavi 05


۱۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۶:۱۹
وحید

سال 86 آخرین سفری بود که رفتم حرم آقام...
بعد از اون سفر، بارها و بارها شرایط سفر پیش اومد اما من بعد از آخرین سفر، یه قول و قراری با ارباب گذاشتم و ازشون درخواستی داشتم... یه قولی ازشون گرفتم که بعد از اجابت خواسته ام بیام حرمتون....

اما حالا، بعد از چند سال، که اون موضوع حل نشد... دیدم گره تموم مشکلات، تو حرم آقام باز میشه... وقتی به مقدمات سفر مشغول شدم  یه مورد بسیار مهم کاریم حل شد...
حالا دیگه هیچی ازشون نمی خوام... فقط بیام حرم ...
فقط برم حرم باباشون تا دلمو مثل همیشه خنک کنه...
فقط برم حرم حضرت دریا ...





هر جا که حسین است همانجاست بهشتم
پس هیچ کجا غیر تــو زیــبـــا شدنی نیست

باید نفسی مــرثــیــه خــــوانت شده باشد
ورنه دم عیسا که مســــیحا شدنی نیست



پی نوشت
-------------

 اگر خدا بخواد فردا راهی حرم اربابم
حلال کنید 
دعاگوی عزیزان خواهم بود ...
۳۰ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۷
وحید
دیروز تو مسیر محل کار خیلی یاد 175 شهید غواص بودم
با خودم گفتم یه سر برم معراج شهدا
اگر دعوت شده باشم میتونم ببینمشون
قبل ظهر با دو تا از رفقا راه افتادم و رفتیم معراج
یکی از مجموعه های دولتی مراسم گرفته بودند و سخنران مجلس شهدا ، حاج حسین یکتا بود
دلم برای نفس گرمش تنگ شده بود
چند دقیقه ای از صحبتهای حاج حسین نگذشته بود که رفقا بهم زنگ زدن و گفتن هماهنگ کردن بریم بالای سر شهدا
سریع از مراسم اومدم بیرون
تازه یه تعداد شهید آورده بودن و هنوز خاک سفر باهاشون بود
بدون کفن و تو کاور بودن
رفیقم که از بچه های رزمنده ست ، وقتی استخونهای پاک شهدا رو تو کاورها میدید
گریه می کرد و با خودش می گفت : چی بودند و چطوری برگشتند ...


 
پی نوشت :

دلم شهادت می خواهد
مردن را که همه بلدند ...
من دلم از همین تابوتها میخواهد
از همین ها که بوی عشق می دهد
دلم گرفته شهیدان ، شما مرا ببرید
مرا زغربت این خانه تا خدا ببرید
مرا که خسته ترینم کسی نمی خواهد
کرم نموده دلم را مگر شما ببرید ...

۵۲ نظر موافقین ۱۷ مخالفین ۱ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۳
وحید

تو جریان داری در التهاب ِ جاری ِ نفسهایم
در التهاب ِ تقابل ِ عقل و دلم
وقتی قامت می بندم به دیدارت
وقتی راهی می شوم برای رسیدن به تو
وقتی می ایستم در سرزمین بکر دلدادگی ام
تمام ِ حجم ِمرا
نفس های تو پر می کند
و دلم، به باران می نشیند
از شوق ِشنیدن ِپاسخ ِروشن ِتو



۱۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۰
وحید