ای کاش ...
آدم ها یک روز بر می گردند به نقاشی بچگی هایشان
به همان خانه کوچک با سقف شیروانی و دودکش
که همیشه از کودکی کنارش یک درخت می کشیدم
چند روز پیش ، ایمیلی برام اومد که عکس خانه ای در اون بود و پرسیده شده بود :
در عکس پایین تابلو روی دیوار چه چیزی کم دارد ؟
باز هم حال و هوای کودکی ، من و به سوی درختی سرسبز سوق داد
جوابش این بود :
در زندگی شخصی ، به بیشترین چیزی که اهمیت می دهید رشد معنوی خودتان است .
دلم گرفت ...
با خودم گفتم ...
ای کاش از کودکی به رشد معنویم فکر می کردم ...
ای کاش همیشه در کودکی بودم...
ای کاش ...
پی نوشت :
- این روزها امتحانات سختت شروع شده ... نمیدونم تا کی و کجا ادامه داره ... فقط میدونم دوری از تو بیچاره ام کرد... اگر به تو نزدیک بودم در حصن حصین تو بودم ... هر روز دارم از اون روزهای خوب بیشتر فاصله میگیرم ... خودت کمکم کن ... خودت دستم و بگیر ...
- خدایا من و به خودت برسون ...
- راستی دوباره این جسم ، با من یار نبود ...
سلام ...
ای کاش به ظهورش همه ی نقصان ها نابود شود