میهمان

میهمان

ما در این دنیا چند روزی میهمان هستیم ، چه خوب است فرصت را غنیمت بشماریم و در راه او گام بر داریم .
... میهمان ...

بایگانی
میهمان

ساخت کد آهنگ

آقا چند دقیقه وقت می دهی؟

جمعه, ۳ دی ۱۳۸۹، ۱۲:۳۸ ب.ظ

 

امام زمان (ع) فرمودند: لازم نیست ماچند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم. شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم.

نیست، نیست کجاست؟ کی آن را برداشته، آخرش می دانستم این بچه ها زهر خودشان را می ریزند، حتما آنان برداشته اند، شاید هم خانم برداشته ؛ یک حال اساسی از آنان خواهم گرفت، ولی باشد، فعلا که درس دارم باید به کلاسم برسم، عجب چاقوی نازنینی بود اگر پیدا نشود ؟ دسته اش چقدر ظریف بود حالا قلمم را با چه بتراشم.

در را که باز می کند رو به بچه هایش  می کند و میگوید: وای به حالتان تا موقعی  که از کلاس بر میگردم چاقویم پیدا نشود .

به کلاس که رسید عبایش را جمع و جور کرد روی منبر نشست، همین که خواست درس را شروع کند. صدایی به گوشش رسید، نگاهش را چرخاند، سر را از میان سرها بالا آمد گفت: آقا چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید بچه ها چه گناهی دارند.

راست می گوید. چرا خودم حواسم نبود، همین که خواست درسش را شروع کند به ناگاه برخود لرزید، صورتش سرخ شد.

او، او، او  از کجا می دانست؟ رو می کند  به همان شاگردش می گوید: بعد از درس با شما کار دارم.

اصلا نفهمید درس را چگونه تمام کرد، همه که رفتند، او ماند و شاگردش، کمی خودش را جمع جور کرد و رو به شاگرد گفت: از کجا می دانستی لابد با جایی ارتباط داری، نکند با امام زمان(عج) هم ارتباط داری؟

شاگرد از سوال استاد جا می خورد، به هر بهانه ای از پرسش استاد سرباز می زند، اما استاد ول کن نیست، ناچار می شود جریان تشرفش را بگوید.

 استاد رو میکند به شاگردش و با احساس پدرانه می گوید: این بار که خدمت امام زمان (عج الله) مشرف شدی  بگو اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف بدهند.

 به خانه که بر می گردد دل تو دلش نیست. روزها می گذرد، منتظر جواب است، با خود می گوید بروم از او بپرسم به آقا گفت یا نه ولی اگر جواب منفی باشد چه؟ آبرویم می رود بگذار خودش بگوید چند روز دیگر هم روی این روزها.

آه چه روزهای کشنده ای این انتظار دارد مرا می کشد دیگر طاقت ندارم، بی خیال آبرو، بعد از درس از او می پرسم.

 درس  که تمام شد نفسش  به شماره می افتد، هر طوری شده خود را به شاگرد می رساند، می گوید: پیامم را رساندی؟ 

طلبه، این  پا و آن پا می کند و از جواب طفره می رود  ولی مجبور می شود و می گوید: بله به آقا گفتم.

امام زمان (ع) فرمودند: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم. شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۱۰/۰۳
وحید

نظرات  (۲۴)

۰۳ دی ۸۹ ، ۱۶:۰۷ حامد محقق / خارج از ایران
سلام بزرگوار .

احسنت , عالی بود .

موفق باشید / التماس دعا
۰۳ دی ۸۹ ، ۱۷:۳۷ سید محمد
اعظم الله اجورکم فی مصیبت جدک الحسین(ع) و اسارة عمة المظلومة ... زینب کبری سلام الله علیها ...

التمتاس دعا
سلام حاج وحید
ممنون بابت مطلبتون
.................وای به حالمون

خدا به دادمون برسه ....
۰۳ دی ۸۹ ، ۲۳:۱۱ حسن محبتی
با سلام وارادت فراوان
وبلاگ زیبا وژر محتوایی دارید .
حقیقتا لذت بردم وحتما همیشه مطالب شما را مطالعه خواهم کرد.ضمنا در اولین فرصت در قسمت ژیوندهای سایتم قرار خواهم داد.
در مسیر همیشه سرافراز ولایت موفق وموید باشید.
با احترام حسن محبتی
سلام.من با افتخار وبلاگ شما را لینک کردم
۰۴ دی ۸۹ ، ۰۵:۵۹ زهره فولادپور
سلام بر برادر محترم
ازتشریف فرماییتون به وبم و آشنایی با شما یب نهایت خوشحالم این مطلبتون باعث تازگی روحم شد خیلی عالی بود واقعا ما خود باید خانه دل را آماده کنیم که دل پاک جای پاکان است به امید خدمت گزاری شما و بقیه آرزومندان در رکاب حضرت .اجرتون با خدا
سلام علیکم
خداقوت

...چقدر از آسمان دورم
چقدر رنگ زمین گرفته دلم
چقدر غرق ظلمتم، چقدر دلتنگ نورم
از آسمان به زمین نیامدیم برای رنگ زمین گرفتن
اینجا قرار بود نقطه ی پروازم شود تا خدا،
اینجا قرار بود همانی شوم که او می پسندد...

اللهم صل علی محمدو آل محمد و عجل فرجهم
التماس دعا
۰۴ دی ۸۹ ، ۰۸:۴۶ حسن محبتی
با سلام
سایت هم طراحی خوبی دارد ومطالب نیز جامع است
حتما همیشه مطالب را مطلعه خواهم کرد ودر قسمت پیوندهای سایت شخصی خود لینک خواهم نمود.
حسن محبتی
عجل لولیک الفرج
سلام ممنون از نظر ارزنده تون قالب شما هم مثله منه پس سلیقه هامون به هم نزدیکه خوشحال شدم از اشنایی تون
سالهاست منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
بر پا شده حسینیه ی گریه ها بیا
بر روی چشم های تر است اشک ما بیا
شال عزای تو به عزایم نشانده است
وقت عزایمان شده صاحب عزا بیا
یادش بخیر صحن رضا زار میزدیم
آقا نشسته ام دم ایوان طلا بیا
ایوان طلا اگر که نشد تا ببینمت
وقت سحر زیارت پایین پا بیا
ای خاک بر سرم که نشد خاک پای تو
یک شب به خاطر دلما هم بیا بیا
سلام حاج وحید
لطفا بفرمایید شکلات داغ ...
السلام علیک یا اباصالح المهدی
به تمام عمر می ارزد لحظه ای با دوست بودن
۰۶ دی ۸۹ ، ۲۰:۱۶ آسمانی ها
آنان که با نظر خاک را کیمیا کنند
ایا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند
(یه چیزی تو این مایه ها بود)
ما عمر خویش وقف خرابات کرده ایم
از لطف باده کسب کمالات کرده ایم

با میگسارها همه شب تا دم سحر
با خالق یگانه مناجات کرده ایم

یا رب به کوه طور نرفتیم، چون تو را
در روضه ی رقیه ملاقات کرده ایم

معراج ما مجالس سالار زینب است
با بال گریه سیر سماوات کرده ایم

با این لباس نوکری ظاهرا سیاه!
بر مردم زمانه مباهات کرده ایم

ما رقص زیر تیغ غمش را هزار بار
با لطمه های هروله اثبات کرده ایم

دل را به جرم حب علی، با همین دو دست
بالای دار عشق مجازات کرده ایم

شکر خدا که ما ز ازل این دو چشم را
نذر عزای مادر سادات کرده ایم
9 دی
روز بصیرت مردم
روز اگاهی مردم
روز نابودی کفار و دشمنان
روز نابودی جنبش سبز

حماسه پر شور و بزرگ 9 دی سال های سال انقلاب اسلامی را بیمه کرد
دشمنان بدانند

حتی اگر از سرهایمان

کوه ها بسازنند فرزندانمان هرگز

در کتاب تاریخ خود نخواهند خواند که

امام خامنه ای تنها ماند ! هرگز !
ـــــــــ
سلام همسنگری عزیز
با پست "9دی،روز مرگ فتنه سبز"بروزم
اللهم کن لولیک الفرج(آمین)
۱۰ دی ۸۹ ، ۲۱:۲۲ آسمانی ها
سلام
من امل هستم؟
سلام علیکم
خداقوت

آن هنگام که همه خوابند و تو با نوای دلنشینت مرا بیدار! می کنی، مرا دعوت می کنی به دیدارت...
چه سرزمین بی انتهایی است سرزمین بی انتهای بودنم در برابرت!
...گاهی حواسم نیست چه می گویم! تمام حفظیاتم را برایت تکرار می کنم و تو ...

اللهم صل علی محمدو آل محمد و عجل فرجهم
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج والنصر والعافیه
والجعلنا من اعوانه و انصاره و شیعته و محبیه.

از مطالبی در زمینه شناخت و معرفت و تقرب به امام زمان (عجل ا... تعالی فرجه) و وظایف شیعیان در زمان غیبت بیشتر استفاده فرمایید.
سلام
شرمنده آقا هستیم.
ehsanews.blogfa.com
قرارگاه تفحص سپاه به ما اجازه تفحص در این منطقه (شرهانی) را نمی داد و علت را وجود مسائل امنیتی و حضور منافقین در منطقه اعلام می کردند و دیگر اینکه اکثر شهدای ما داخل خاک عراق می باشند و ما مجوز وارد شدن به خاک عراق را نداشتیم. علیرضا می گفت: با اصرار زیاد قرار شد در مدت یک هفته در منطقه کار کنیم، چنانچه یک شهید از بچه های لشکر 14 امام حسین(ع) پیدا کنیم تا مجوز کار را صادر نمایند و اجازه دهند وسایل خود را جهت شروع رسمی کار به محل یاد شده بیاوریم.

از طرفی خوشحال بودیم که مجوز حضور در منطقه را

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">